ترجمه مقاله

شوب

لغت‌نامه دهخدا

شوب . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). شیاب . (از اقرب الموارد). آمیختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). آمیختگی . (یادداشت مؤلف ). || بعضی از نحویون آن را در حرکات اصطلاح کرده است که : اما فتحه ٔ مشوب به کسر، آن فتحه ٔ قبل از اماله است مانند فتحه ٔ «ع » عابد و عارف زیرا معانی اماله مشوب کردن فتحه به کسره و میل دادن الف به یاء است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ). || خلط کردن میان فعل و قول ، و فی المثل : هو یشوب و یروب ؛ در حق شخصی گویند که میان فعل و قول خلط کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لا شوب و لا روب ؛ کنایه از عدم خلط و غش در خرید و فروش است ، یا آنکه کنایه از مبری بودن از عیب در کالای مورد معامله است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ). || نرم راندن . (منتهی الارب ). || خیانت کردن و فریب دادن کسی را. (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ). || دفاع کردن از کسی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله