ترجمه مقاله

شوب

لغت‌نامه دهخدا

شوب .[ ش َ ] (ع اِ) شوربا و قولهم : ما له شوب و لا روب ؛ یعنی نیست او را شوربایی و نه شیری . (منتهی الارب ). ماله شوب و لا روب ؛ نیست او را مرقی و نه شیری . (از اقرب الموارد). و اقرب الموارد این مثل را بعد از معنای عسل آورده است ، اما مهذب الاسماء «ما له شوب و لا روب » را چنین ترجمه نموده است : نیست او را نه انگبینی و نه شیری . و لسان العرب شوب را شیر و روب را عسل معنی کرده است . || شهد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). انگبین . (مهذب الاسماء). عسل . (یادداشت مؤلف ). || پاره از خمیر. || آب یا شیر که به چیزی آمیزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیره ٔ گوشت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله