ترجمه مقاله

شیانی

لغت‌نامه دهخدا

شیانی . (اِ) شانی . (انجمن آرا). درمی ده هفت . (از اسدی ). نوعی مسکوک زر و سیم که در قدیم درخراسان رواج داشته ، و آن دینار و درم ده هفت بوده . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زری ده هفت که در خراسان سکه میزده اند به وزن یک درهم . و شانی را نیز بهمین معنی در لغتنامه ها آورده اند و نمیدانم دو کلمه است بیک معنی یا یکی تصحیف دیگری است . (یادداشت مؤلف ). درمی بوده بخراسان و عیار آن ده هفت ، و در بعضی نسخه هادرمی است از نقره ٔ خالص . (صحاح الفرس ). شانی ، یعنی درم ده هفت . (رشیدی ) (اوبهی ) (جهانگیری ) :
به اندازه ٔ لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی .

فرخی .


پس هر پنجره بنهاده برافشاندن را
بدره و تنگ بهم پر ز شیانی و شکر.

فرخی .


با نام او و کنیت او ملک ساخته ست
چون سکه با شیانی و چون مهر با نگین .

فرخی .


بجای خیمه شیانی نهاد بر اشتر
بجای موکب گوهر نهاد بر استر.

عنصری .


چون تو نیَم که خدمت کهتر کنی و مهتر
از بهر دو شیانی وز بهر یک دواری .

منوچهری .


باران چون شیانی بارد بروز باد
چون کف ّ راد احمد عبدالصمد بود.

منوچهری .


ترا گر شیانی ندادم نگارا
شیان من اینک بگیر این شیانی .

زینبی .


ترجمه مقاله