ترجمه مقاله

صلیبی

لغت‌نامه دهخدا

صلیبی . [ ص َ ] (اِخ ) (جنگهای ...) نام جنگهائی که در قرن یازدهم میلادی بین مسلمانان و مسیحیان درگرفت و چون همه ٔ مسیحیان از ملت های مختلف در این جنگ شرکت داشتند، آنرا جنگ صلیبی می نامند. آلبرماله مورخ مشهور درباره ٔ این جنگ و علل و نتایج آن چنین می نگارد: جنگ های صلیب به اردوکشیهائی که اقوام نصارای اروپای غربی در طی مائه ٔ یازدهم ، دوازدهم و سیزدهم کرده اند اطلاق میشود و مقصود از این اردوکشیها نجات بیت المقدس و تربت عیسی از دست مسلمانان بوده . مناسبت کلمه ٔ صلیبی این بود که هرکس عازم این جنگ میشد بر شانه ٔ راست صلیبی از پارچه ٔ سرخ میدوخت . در جنگهای اول صلیب تمیز نژاد، اقوام ،دول و ممالک برخاست و فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی همه به نام امت عیسی قوم واحد تشکیل میدادند؛ به این لحاظ جنگهای صلیب را جنگ خارجی نصاری نام نهاده اند. جز در جنگ پنجم و ششم ملت فرانسه در کلیه ٔ جنگهای صلیب مقام اول را حائز بود از آنجا که جنگ اول صلیب را یکی از وعاظ فرانسه برانگیخت و عمده ٔ اردو نیز ازآن مملکت به راه افتاده و برای رضای خدا به جنگ رفت . گیبردونوژان این جنگها را کار خدا میداند که بدست فرانسویان انجام یافته است . جنگهای صلیب سکنه و ثروت را بوضع شگفت آوری جابجا کرد و ملل اروپای غربی را با امپراطوری یونانی و بیزانس و مسلمانان مشرق زمین آشنا نمود. از این حیث جنگهای صلیب اهمیت بزرگ سیاسی دارد و در بسط تمدن و فرهنگ بسیار مؤثر بوده است .
علل عمومی جنگهای صلیب : علت مستقیم جنگهای صلیب ظهور سلاجقه بود. سلاجقه که شاخه ای از قوم ترک و نژاد زرد بودند اصلاً از ترکستان برخاسته ، اسلام آوردند و در طی سده ٔ یازدهم به مملکت عظیم عرب تاخته و سپس به امپراطوری یونانی حمله آورده و تقریباً تمام آسیای صغیر را گرفتند و حتی نیسه را هم که در جوار دریای مرمره بود قبضه کرده ، قسطنطنیه و اروپا را تهدید کردند، این بود که میشل امپراطور قسطنطنیه در 1073 م . از پاپ گرگو آر هفتم استمداد طلبید. پنج سال بعد قوم ترک بیت المقدس را گرفت (1078 م .). بیش از چهار قرن بودکه بیت المقدس در دست عرب بود (از 636 م .) اما عرب که با دیده ٔ تقدس به آن شهر می نگریست ، تربت عیسی و کلیسایی را که امپراطوران یونانی در جوار آن ساخته بودند و در نظر نصاری عزیز بود بحرمت میداشت و حتی هارون الرشید که یکی از اجله ٔ خلفای عرب بود، اجازه داد که مقالید تربت عیسی را به خدمت شارلمانی بفرستند. خلاصه آنکه عرب همواره به رفق و مدارا رفتار میکرد و مانع زیارت اماکن مقدسه نمیشد و عده ٔ زوار در مائه ٔ یازدهم روزافزون بود، لکن قوم متعصب ترک بر خلاف عرب دست به کار آزار و اعتساف گردیده به شکنجه ٔ زوار پرداخت تا آنجا که نصاری نتوانستند به ارض اقدس روند و به تربت عیسی (ع ) جبهه سایند. ایمان : اعتقاد امت نصاری بر این بود که هر کس تربت عیسی (ع ) را زیارت کند یادر راه او صدمه ببیند استخوان سبک کرده پس از مرگ به بهشت جاودان میرود. بنابراین پیداست که سخت گیری سلاجقه چه اثری در اذهان عامه کرد. امت نصاری بستن در بیت المقدس را با بستن در بهشت به یک چشم می نگریست و شهادت در راه عیسی را با خریدن صواب اخروی یکسان میدانست . علیهذا سبب عمده ٔ جنگهای صلیب رسوخ ایمان نصاری بود تا آنجا که اگر کسی هم اهل جنگ نبود به راه افتاد، چنانکه گیبردونوژان در ضمن شرح جنگ اول مینویسد:«اطفال و پیرزنان و پیرمردان که عازم شدند البته بخوبی میدانستند که از جنگ عاجزند، لکن امیدوار بودند به شهادت برسند و به جنگیان میگفتند: «شما که رشید ونیرومندید جنگ خواهید کرد اما، ما مثل عیسی عقوبت میکشیم . و بهشت را میگیریم ».
علل دیگر جنگهای صلیب : ظهور قوم ترک در بیت المقدس و تعصب امت عیسی باعث اشتعال نائره ٔ حرب گردید اما عللی هم که در همان عصر سواران جنگی فرانسه را به اسپانیا و ایتالیا میکشانید از اسباب موجبه ٔ جنگ شمرده میشد، مانند: شوق مردم به گشت و گذار در نقاط ندیده و نشناخته و اشتیاق آنها به حوادث تازه و شور محاربه و امید کسب تمول در مشرق زمین که در آن ازمنه به ثروت مشهور بود، بسیاری به ارض اقدس نرفتند جز به همان نظر که امروز مهاجرین آلمان و ایتالیا و انگلیس به اتازونی ، برزیل آرژانتین رو می آورند تا ملکی بدست آورند و براحتی گذران کنند. این وضع در دوره ٔجنگهای صلیب برای فرانسه پیش آمده بود، چنانکه سرکردگان راه می افتادند تا امارتی را بدست کنند و رعایا به این امید میرفتند تا قطعه ٔ خاکی تحصیل کرده به آزادی روزگار بگذارند. از اینها گذشته ، حوادثی هم در مغرب زمین بروز کرد که ممد جنگ صلیب گردید. قوم نصاری در ظرف چند قرن با مسلمانان در زد و خورد بود تا اسپانیا را از آنها بستاند؛ لکن در 1086 م . طایفه ای مسلمان معروف به المرابطین از آفریقا به اسپانیا آمد ودر زلاقه شکست سختی به نصاری داده ، ممالک آنها را فراگرفت و به انقراضشان تهدید کرد. برای نجات تربت عیسی و جلوگیری از هجوم مسلمانان در 1095 م . پاپ اوربن دوم مصمم شد امت نصاری رادعوت کند که اسلحه بردارند و با مسلمانان درآویزند.
جنگ اول صلیب : پاپ اوربن دوم که فرانسوی بودمجمعی در کلرمون (اورنی )منعقد نموده ، مشغول اصلاح امور اهل علم فرانسه بود. روز 28 نوامبر 1095 م . که باید مجمع ختم شود با حضورجمع کثیری از روحانیون و امنای دین و سرکردگان مرکزو جنوب فرانسه شرحی از صدمات زوار ارض اقدس بیان کرده ، امت نصاری را دعوت نمود که اسلحه بردارند و تربت عیسی را نجات دهند و در پایان نطق خود این کلمه را یادآوری کرد «از خویشتن بگذر، صلیب خود برگیر و دنبال من بیا» فی الفور حضار صلیبی از پارچه ترتیب داده بشانه دوختند و فریاد برآوردند که «مشیت خدا چنین بوده است ! مشیت خدا چنین بوده !» این عمل «صلیب برگرفتن »نامیده شد. بعد از خاتمه ٔ مجمع کلرمون پاپ در مرکز و جنوب فرانسه به گردش پرداخته مردم را به جنگ ترغیب میکرد و ضمناً به عموم اساقفه ، نامه کرده آنها را دعوت نمود که برای جنگ صلیب به وعظ پردازند و دیگران را نیز به وعظ وادارند. ضمناً وعده داد که هر کس در اردوکشی شرکت کند تمام معاصی و گناهانش بخشیده و آمرزیده خواهد شد و مادامی که اردوکشی خاتمه نیافته ، زن و فرزند و دارائیش از تعرض مصون و در امان دیانت خواهد ماند.
پطرس ناسک : یکی از یاران پرشور پاپ در شمال فرانسه ، راهبی بود اصلاً از حوالی آمین موسوم به پطرس و ملقب به ناسک . راهب مزبور از هر جا گذر کرد شور بزرگی برای جنگ صلیب درانداخت . گیبردونوژان که خود او را دیده در وصفش چنین می آورد: پطرس مردی بود کم جثه و باریک اندام و گندم گون ، ریشی بلند وچشمی تند داشت پابرهنه راه میرفت ، پیراهنی پشمی در بر میکرد و ردائی باشلِق دار بر دوش میکشید. جز نان تهی نمیخورد فقط گاه کمی ماهی داشت . شراب مطلقاً نمی نوشید... در کردار و گفتارش آیات الهی هویدا بود و مردم موی قاطر سواری او را میکندند که برای تبرک نگاه دارند.
اردوی عوام الناس : بنابه روایت گیبردونوژان : «حکام و سواران جنگی هنوز در باب تدارک سفر رأی میزدند که فقرا به شوق و شعف به تهیه و تدارک پرداختند... همه کس خانه و موستان ومایملک خود را انداخته یا آنها را به ثمن بخس میفروخت و به وجد و سرور عازم میشد آنچه را که میدیدند به کار سفر نمیرود بعجله ٔ تمام پول میکردند... فقرا گاو خود را مانند اسب نعل کرده به ارابه می بستند و آذوقه و فرزندان خردسال خود را بر ارابه نهاده از دنبال خود میکشیدند. اطفال خردسال به هر محکمه یا خانه ای که می رسیدند، میپرسیدند: بیت المقدس اینجاست ؟» هنوز از دعوت اوربن دوم در کلرمون سه ماه نگذشته بود که یک دسته چهل پنجاه هزار نفری از زن و مرد از جا کنده شده به هدایت پطرس ناسک و سواری جنگی موسوم به گوتیه ٔبینوا به راه افتاد و چون از رود رن گذشت ، دسته ٔ دیگری شبیه بدان از زوار آلمان به وی محلق شد. این عده برای گذران خود هر جا میرسید غارت میکرد و انواع ظلمها را مرتکب میشد. به این جهت اقوام سر راه مانند مجار و سرب و بلغار و یونان سخت برآشفته و امپراطور الکسی کمن آنها را بشتاب تمام از قسطنطنیه به ساحل آسیا روانه نمود؛ اما همین که این عده به حوالی نیسه رسید، قوم ترک امان نداده همه ٔ آنها را هلاک کرد.
اردوی سرکردگان : در خلال این احوال قشون صلیب تجهیز یافت . به حکم پاپ ، 15 اوت 1095 م . روز حرکت اعلام گردید و قرار شد قشون صلیب چهار قسمت شده ، هر یک مسیری در پیش گیرد و عاقبت همه در کنار قسطنطنیه بهم برسند. فرانسویان شمالی به هدایت گودفروآ دو بویون والی لرن سفلا و برادرش بودوئن حاکم فلاندر، آلمان و مجارستان را طی کردند. فرانسویان جنوب به هدایت رایمون حاکم تولوز از شمال ایتالیا و کروسی و صربستان و بلغارستان گذشتند. قوم نرمان ایتالیا به فرماندهی تان کرد و بهمون در برندیزی سوار کشتی شده ، آلبانی و مقدونیه را پیمودند. فرانسویان ایل دو فرانس به فرمان هوگ دو ورماندوا (برادر پادشاه ) و اتین دو بلوا به ایتالیا رفته از دنبال دسته ٔ سوم روان شدند در این اردوکشی هیچیک از سلاطین شرکت نداشتند، زیرا پاپ فیلیپ اول پادشاه فرانسه و امپراطور هانری چهارم را تکفیر کرده بود. ریاست عالیه ٔ جنگ صلیب با خود پاپ بود و پاپ آدمار دو مونتی نام ، اسقف پوی را به نیابت خود فرستاده بود.
قشون صلیب : قشون صلیب چون نزدیک قسطنطنیه شد از کثرت عده ٔ مردم شهر را به وحشت آورد، چنانکه آن کمن دختر امپراطور آلکسی مینویسد: «گوئی تمام اروپا از جا کنده شده است ». شاید عده به دو کرور میرسید، اما احتمال میرودکه بیش از سیصدهزار مرد جنگی در آن جمع نبود قشون صلیب در واقع حکم ملتی را داشت که تماماً به راه افتاده باشند و به اردوی اقوام جاهله نیز که سابقاً به امپراطوری روم میریختند بی شباهت نبود. بسیاری از سواران جنگی زن و فرزند و خدم و حشم و حتی سگها و طیور شکاری خود را آورده بودند. بسیاری از زوار که توانائی جنگ نداشتند به جنگیان ملحق شده بودند تا به این وسیله در امان باشند. ضرر این انبوهی از فائده آن بیشتر بود، زیرا تهیه ٔ سیورسات را مشکل میکرد و هم دست وپا را میگرفت و چندین بار نزدیک بود، که تمام زحمات را به هدر بدهد.
قشون صلیب و امپراطوری بیزانس : امپراطور آلکسی میخواست هرچه زودتر سر قشون صلیب را از سر خود رفع کند، زیرا میترسید که ثروت آن شهر دیگ طمع آنها را بجوش بیاورد؛ ولی بی میل هم نبود که به دستیاری آنها بلادی را که قوم ترک در آسیا صاحب شده بود بدون خرج پس بگیرد. به این لحاظ بعضی از رؤسا را بطرف خود کشید و از آنها قول گرفت که بلاد آسیای صغیر را به او بدهند، آنگاه وسایل لازمه را بجهت روانه کردن قشون تهیه کرد و سپاهی هم به کمک آنها فرستاد (1098م .). قشون صلیب جلوی نیسه رسیده ، آن را محاصره کرد و نزدیک بود آن را بگشایدکه پرچم امپراطوری بر فراز دیوار آن به اهتزاز درآمد و معلوم شد که قشون امپراطور در خفا با ترک قراری داده ، تنها وارد شهر شده اند و دروازه را برای قشون صلیب بسته اند. قشون صلیب ناچار بسمت بیت المقدس روانه شده و دو سال در راه ماند، سپاه امپراطور فقط چند نفر راهنما به آنها داد. راهنمایان چندین بار راه را گم کردند و شاید هم در این کار تعمد داشتند.
عبور از آسیای صغیر: قشون صلیب به فلات آسیای صغیر قدم گذاشته در دریله (اول اوت 1097 م .) قشون ترک را شکست داد و پیش رفت در تابستان که آسمان لکه ابر ندارد و خورشید مانند کوره ٔ آتشی می تابد گرمای فلات تحمل ناپذیر است . زمین سوخته و بی علف مانده و آب هم وجود ندارد. قشون صلیب بمناسبت جوشن سنگین خود به مصیبت عظیمی گرفتار شده بود که مردم دسته دسته میمردند و قشون ترک نیز بر اسبهای سبک و تندرو نشسته مدام به جناحین اردو حمله می آورد. فوشه دو شارتر مینویسد: «پرطاقت ترین مردم روی شن دراز میکشید و سطح سوزان خاک رامیکاوید تا بلکه زیر آن زمین نمناکی بیابد و لب خشکیده ٔ خود را بر آن بگذارد. دواب هم بی تاب گردیدند». مخصوصاً بسیاری از اسبها تلف شد. گیوم دو تیر مینویسد: «چون اسب نبود ما بنه ٔخود را بر گوسفند، بز، خوک و سگ بار میکردیم ، چنانکه هم جای خنده بود و هم جای گریه . چندین نفر از سواران جنگی چون اسب نداشتند گاو سوار شدند. سربازان فرانسوی که در مائه نوزدهم برای تسخیر الجزیره رفته بودند بواسطه اسلحه ٔ سنگین و لباس ضخیم خود در جنگ با سواران عرب صدمه ٔ بسیار دیدند و از این جا میتوان پی برد که در [ آن ] عهد قشون صلیب چه کشیدند».
قشون صلیب در شام : قشون صلیب بزحمت هرچه تمام جبال توروس را که در بلندی با پیرنه همسری مینمود و بساحل شام منتهی میشد پیمود. در اینجا شهر انطاکیه که قلعه ای بود در کنار کوه و چهارصد برج در اطراف آن جای داشت راه را بر آنها سد کرد. قشون صلیب به محاصره ٔ انطاکیه پرداخته ، هشت ماه در آنجا معطل شد و چیزی نمانده بود که بکلی نابود شود؛ زیرا قشون ترک از خارج رسیده آنها را میان دو آتش گرفت ، لکن در این موقع بهمون نرمان که از کلیه ٔ رؤسای قشون کاری تر و مدبرتر بود، یکی از برجهای قلعه را بحیله گرفت (6 ژوئن 1098 م .) و قشون را در آن پناه داد. قشون ترک برج را محاصره کرده ، قحطی شدیدی در قشون صلیب براه افتاد؛بطوری که حیوانات را تمام کردند و از لاعلاجی به خوردن چرم و علف و گوشت کسانی که در محاربات جزئی از قشون ترک می افتادند پرداختند. رؤسا قطع امید کردند و بسیاری درصدد فرار برآمدند، اما سربازان و زوار به پیشرفت نهائی امیدوار بودند و عزم زیارت بیت المقدس را استوار داشتند. در نمازخانه ای نیزه ای بدست آمد و گفته شد آن نیزه همان است که به پهلوی عیسی فروبرده بودند. پیدا شدن این نیزه شوری در قشون انداخت ، چنانکه یورش آوردند و با اینکه در نتیجه ٔ گرسنگی قواشان تحلیل رفته بود قشون ترک را پاشیدند و رو براه نهادند.
تصرف بیت المقدس : قشون صلیب در 6 ژوئن 1099 م . یعنی سه سال بعد از تاریخ حرکت عاقبت الامر چشمش به بیت المقدس افتاد تا آنجا که بعضی از آنها از وجد و سرور قالب تهی کردند در این موقع از قشون صلیب بسیار کاسته شده و بیش از چهل هزار نفر نمانده بود. قشون صلیب دست به کار محاصره شد، اما شهر استحکامات معتبر و ساخلوی کافی داشت و چاههای اطراف نیز بدست مسلمانان خراب شده بود، چنانکه باز عطش آنها را به هلاکت تهدید میکرد. این بود که درصدد برآمدند دیوانه وار اقدامی مردانه کنند، لذا روز 15 ژوئیه 1099 م . در ساعت سه که موقع مرگ عیسی بود، حمله آوردند و برجی چوبی را بر غلطک سوار کرده بسمت باره ٔ شهر بردند. و از فراز برج پلی به دیوار شهر کشیده قسمی از باره ٔ شهر را بتصرف آوردند؛ سپس یکی از دروازه ها را گرفته دسته دسته وارد شهر شدند و خونریزی سختی برپا کردند گود فروآ دو بویون به پاپ نوشت : «اگر میخواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس بدست ما افتادند چه معامله شد همین قدر بدانید که کسان ما در رواق سلیمان و در معبد در لجه ای از خون مسلمانان میتاختند و خون تا زانوی مرکب میرسید». عموم روایات بر قتل عام شهادت میدهد: «تقریباً ده هزار مسلمان در معبد قتل عام شد و هرکس در آنجا راه میرفت تا بند پایش را خون میگرفت ازمسلمانان هیچ کس جان نبرد و حتی زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند...». پس از کشتار نوبت به غارت رسید «کسان ما چون از خونریزی سیر شدند به خانه ها ریختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط کردند. هر کس (چه فقیر و چه غنی ) به هر جا وارد میشد آن را ملک طلق خود میدانست ... و این رسم چنان ساری بود که گوئی قانونی است که باید موبه مو رعایت شود».
تشکیل مملکت لاتن در بیت المقدس : بعد از غلبه تشکیلاتی لازم بود که موجب بقای امر بشود و تربت عیسی را از مسلمانان در امان بدارد به این لحاظ در بیت المقدس مملکتی تشکیل دادند و تاج سلطنت را به گودفروآ دو بویون تکلیف کردند. این مرد بواسطه ٔ شجاعت و سادگی اطوار و ملاطفت و میانه روی خود بیشتر از هر کس محبوب قشون بود، اما به حکم فروتنی عنوان پادشاهی را رد کرده ، گفت : در شهری که عیسی تاجی از خار بر سر داشته عنوان «موکل تربت مقدس » بجهت من کافی است . مملکت بیت المقدس شامل فلسطین بود،لکن اماراتی هم که چندین نفر از رؤسای قشون صلیب مسخر کردند بر آن افزوده شد، از قبیل : امارات اِدس که بودوئن حاکم فلاندر گرفت و انطاکیه که بهمون متصرف شد و طرابلس که از آن رایمون حاکم تونور بود. وضع حکومت ارباب ملک مغرب با کلیه ٔ خصوصیات آن در این نواحی جایگیر شده ، هر قسمت از خاک به تیول به کسی واگذار گردید. حقوق و تکالیف هر کس از سوار جنگی و مردم بلاد و قصبات به رسم حکومت ارباب ملک مقرر شد و رسوم مزبور عاقبت تدوین شده بصورت مجموعه ٔ قوانینی که نظام فلسطین بر آن میگشت درآمده ، کسانی که در بیت المقدس قرار یافتند خیلی زود با وطن جدید خود آشنا شده هم آداب و رسوم محل را پذیرفتندو هم سبک زندگانی و پوشاک مردم آنرا. فوشه دو شارترکه از امنای دین و در موکب بودوئن بود، می نویسد: «ما که از مغرب بودیم بصورت مردم مشرق درآمده ایم ... وطن خود را فراموش کرده ایم . بسیاری از ما مولد خود را نمیدانند و از آن یاد نمی کنند. یکی خانه و خدم دارد،چنانکه گوئی آنها را به ارث دارا شده ، دیگری بجای اینکه از هموطنان خود زن بخواهد یکی از اهل شام (ارمنی ) یا عرب نصرانی را بزنی خواسته ... بهمه زبان تکلم میکنند و گفته ٔ آنها را هم میفهمند... اکنون که مشرق تا این درجه به حال ما مساعد میباشد برگشتن بمغرب چه ضرور است ؟»
فرق مذهبی و نظامی : برای دفاع فلسطین سه فرقه تشکیل یافت که اعضای آن وظیفه ٔ راهب و سرباز هر دو را داشتند: فرقه ٔ سن ژان بیت المقدس یا میهمان نوازان ، فرقه ٔ پاسبانان معبد و فرقه ٔ سواران آلمان . اعضای این فرقه مکلف بودند که مانند رهبانان مغرب زمین بتقوی و ریاضت بپردازند و علاوه بر این به فن حرب نیز مشغول باشند؛ برای حرب نیز نظامات سختی مقرر شده بود، مثلاً اعضای فرقه ٔ «پاسبانان معبد» هیچگاه نباید از جنگ شانه خالی کنند ولو اینکه یک نفر باشند از این گذشته هیچوقت نباید بدشمن تسلیم شوند. ملبوس این مردم راهب و سرباز، جنبه ٔ دوگانه ٔ آنها را آشکار مینمود به این معنی که اسلحه ٔ سواران جنگی را می آویختند و بر روی آن لباده ٔ بلند راهب را میکشیدند. لباده ٔ میهمان نوازان مشکی بود با صلیب سفیدی در روی سینه ، لباده ٔ پاسبان معبد سفید بود و صلیبی قرمز داشت . قشون دائم فلسطین مرکب از اعضای فِرَق سابق الذکر بود. فرقه ٔ میهمان نوازان در سال تصرف بیت المقدس ایجاد شد تا زوار را جا و طبیب و منزل بدهد و پرستاری و ملازمت نماید، اما تأسیس فرقه ٔ پاسبانان معبد از مآثر 1119 م . میباشد. این دو فرقه که مؤسسین آن فرانسوی بودند بسرعت توسعه یافت و در تمام ممالک اروپای نصرانی صاحب علاقه شد، چنانکه فرقه ٔ پاسبانان معبد حتی در پاریس دارای ارگ حقیقی گردید. اما فرقه ٔ سواران آلمان در اواخر مائه ٔدوازدهم (1197م .) تشکیل شد و بزودی به پروس انتقال یافت تا با اقوام مشرک مبارزه کند.
جنگهای دیگر صلیب : امپراطوری لاتن در مشرق زمین : عادت بر این جاری شده است که جنگهای صلیب را مشتمل بر هشت جنگ بدانند، در صورتی که درواقع و نفس الامر عده ٔ این اردوکشیها از این مقدار متجاوز است ، مثلاً هنگامی که بهمون اسیر ترک شد (در 1100 م .) قشونی به کمک او حرکت کرده در آسیای صغیر منکوب و بکلی منهزم شد (1101م .) ولی با این وجود جنگ دوم صلیب به اردوکشی اطلاق میشود که در سال 1147 م . به پیشنهاد لوئی هفتم پادشاه فرانسه اتفاق افتاد و منجر به شکست بزرگ فرانسویان مشرق و تصرف اِدِس بدست ترک گردید (1144 م .). آنگاه لوئی هفتم و کنراد سوم امپراطور آلمان خود ریاست اردو را بعهده گرفتند؛ اما قشون فرانسه و آلمان توافق نظر حاصل نکردند و به این لحاظ مصیبت تازه ای دررسید تا آنجا که کنراد و لوئی هفتم تنها به مملکت خود برگشتند.
از دست رفتن بیت المقدس : طولی نکشید که مملکت لاتن را موقع تاریکی فرارسید، بخصوص بعد از اینکه سلطان صلاح الدین ، شام و مصر هر دو را متصرف شد. سلطان صلاح الدین در تقوی و رشادت و سخا نظیر مشهورترین خلفای عرب است . در 1187 م . محاربه سختی در نزدیکی طبریه درگرفت . قشون صلیب که از عطش تن به مرگ داده و از دود خار و خاشاک بیابان که مسلمانان آتش زده بودند، سینه شان تنگی کرده جایی را نمیدیدند بکلی بهزیمت رفتند. پادشاه بیت المقدس گوی دو لوزینیان بدست دشمن افتاد، صلاح الدین تقریباً تمام قلمرو مملکت لاتن را در فلسطین زیر نگین آورد و بعد از چند روز محاصره بیت المقدس را نیز ناچار به تسلیم کرد(2 اکتبر 1187 م .).
جنگ سوم صلیب : این مصائب باعث شد که جنگ سوم صلیب دربگیرد و امپراطور فردریک بار بروس و پادشاه فرانسه فیلیپ اگوست و پادشاه انگلیس ریشار کور دو لیون عازم جنگ شوند. فردریک با قشون صلیب آلمان پیش از سایرین به آسیای صغیر رسیده ، قشون ترک را در قونیه شکست داد و از توروس گذشته در ساحل قره سو (سیدنوس ) اردو زد. پس از صرف غذا به شست و شو پرداخته بود که نزله ای بر وی عارض شد و در آب ناپدید گردید. بقیه ٔ قشون او در برابر عکا به قشون فرانسه و انگلیس ملحق شد. فیلیپ اگوست از ژن و ریشار کور دولیون از مارسی حرکت کرده به سیسیل رفتند (1190 م .) واز آنجا به عکا آمدند. در این بین ریشار جزیره ٔ قبرس را نیز تسخیر کرد. دو پادشاه در کنار عکا اردو زدند و در آن موقع متجاوز از یک سال بود که آن شهر از دریا و خشکی محصور بود و چنانکه میگویند در آن محل 9 جنگ بزرگ و بیش از صد محاربه اتفاق افتاد. صلاح الدین هرچه سعی کرد نتوانست شهر را از محاصره بیرون بیاورد، اما قشون صلیب هم نتوانست برج و باره ٔ شهر را بشکند عاقبت گرسنگی ساخلوی مسلمانان را وادار کرد که در ژوئیه ٔ 1191 م . تسلیم شوند. در این موقع فیلیپ اگوست دست از جنگ کشیده به فرانسه برگشت ، لکن ریشار کور دو لیون دو سال دیگر در ارض اقدس مانده آثاری از خود بروز داد، چنانکه دشمنان وی از شجاعت او تمجید میکردند و از درندگیش به وحشت می افتادند، مثلاً یک بار 2600 نفر اسیر را سر برید، زیرا فدیه ٔ آنها سر موقع نرسیده بود؛ اما بالاخره نتوانست به بیت المقدس برسد و آن شهر در دست مسلمانان ماند و قلمرو مملکت لاتن منحصر به فینیقیه قدیم گردید و عکا پایتخت آن شد. این شهر تا صد سال دیگر، یعنی تا 1291 م . در دست نصاری باقی ماند.
مشخصات جنگ سوم صلیب : جنگ سوم صلیب دارای مشخصاتی چند است از جمله قلت ازدحام مردم در اردو و جدائی زوار از سرباز به این لحاظ جنبه ٔ نظامی این جنگ بر جنبه ٔ مذهبی آن میچربید. در این جنگ قشون فرانسه و انگلیس به عزم تسخیر فلسطین راه دریای مغرب را پیش گرفتند و به این ترتیب از طی مسافات بعیده ٔ اروپا و آسیای صغیر و کشمکش با اقوام سر راه رهائی یافتند؛ چون طریق دریا امن تر و کوتاه تر بود، از آن پس قشون صلیب همه از آن سو به راه افتادند. علاوه بر این جنگ مسلمان و نصاری سختی خود را از دست داده و بغض مذهبی تسکین یافته بود. دو حریف که در رشادت پای کمی از هم نداشتند، احترام یکدیگر را نگاه میداشتند و چون محاربه بسر میرسیدبا هم به ادب رفتار می کردند. بعد از جنگ طبریه سلطان صلاح الدین اسیر خویش گوی دو لوزینیان را رخصت داد که در کنار وی بنشیند و امر کرد به او شراب بپیمایند. در موقع محاصره عکا سلطان صلاح الدین و ریشار کور دو لیون تحف و هدایا بجهت یکدیگر فرستادند و ریشار با برادر صلاح الدین عهد مودت بست و حتی خیال داشت خواهر خود را به او بدهد و در این باب گفتگو نیز کردند، لکن چون ریشار به تکفیر تهدید شد مطلب عقیم ماند.
جنگ چهارم صلیب : جنگ چهارم صلیب در واقع دنباله ٔ جنگ سوم بود که تقریباً پنج سال بعد از مراجعت ریشار، پاپ اینوسان سوم آنرا برانگیخت (1198 م .) و سال بعد از این مقدمه در حین مسابقه ٔ جنگی که به دعوت حاکم شامپانی برپا شده بود، حضار صلیب برگرفتند و بسیاری از سواران جنگی شمال و مشرق فرانسه هم به ایشان تأسی جستند؛ اما پادشاهان فرانسه وانگلیس چون با هم درآویخته بودند در جنگ صلیب شرکت نکردند. جنگ چهارم نیز مانند جنگ اول اردوکشی سرکردگان بود. حاکم شامپانی را به ریاست برداشتند و بعد ازمرگ اوبنیفاس دو مون فرا نامی را از سرکردگان پیمون بجای او نشاندند. پاپ قشون صلیب را بر آن داشت که به مصر حمله کند، زیرا مصر مرکز قدرت مسلمانان شمرده میشد و چون در آن خطه بر ایشان دست می یافتند مسلمانان را یارای نگاهداری فلسطین و شام نمی ماند.
قشون صلیب و مردم ونیز: قشون صلیب برای انجام این خیال محتاج به کشتی بود و در آن ایام مهمترین بحریه ٔ دریای مغرب را مردم ونیز در دست داشتند به این لحاظ قشون ، جمعی را به ونیز فرستاد که در باب کرایه ٔ کشتی گفتگو کند. از جمله ٔ نمایندگان ویل آردوئن نامی از اهل شامیانی بود که بعدها تاریخ جنگ صلیب را نوشت . مردم ونیز بر عهده گرفتند که در ازای 85هزار مارک (که به پول امروز تقریباً بیست میلیون میشود) قریب چهارده هزار سوار و بیست هزار پیاده را به مصر برسانند و تمام مبلغ را نیز پیش خواستند. علاوه بر این ، قرار شد که استعداد مردم ونیز هم به قشون صلیب ملحق شود. بدین ترتیب متحدین در تسخیر و غنیمت شریک شدند. قشون صلیب درونیز گرد آمد، لکن از آنجا که پرداخت تمام وجه مقررمقدور نبود مردم ونیز موقع را مناسب دیده ، گفتند: هرگاه قبل از حرکت در تصرف بندر زارا واقع در کنار دریای آدریاتیک مددی به ما برسانید از باقی بدهی شما میگذریم . مردم بند زارا نصرانی بودند، لکن رقابت این دو شهر این پیشنهاد را موجب گردید و گذشته از این شاید مردم ونیز به لحاظ مصالح تجارت خود بی میل نبودند که حمله ٔ به مصر موقوف شود. بالجمله رؤسای اردو پیشنهاد را پسندیدند و بندر زارا مسخر و تالان شد.
قشون صلیب در قسطنطنیه : در این اثنا شاهزاده ای از رومیةالصغری موسوم به آلکسی و فرزند ایساک لانژ امپراطور مخلوع قسطنطنیه سر رسید (1195 م .). آلکسی برای استرداد حق پدر از قشون صلیب مدد خواست و ضمناً وعده داد که در صورت انجام آرزو مبلغ هنگفتی نقداً تقدیم کرده و کلیه ٔ قوای دولت را نیز برای جنگ با مسلمانان به اختیار قشون صلیب بگذارد. بر حسب ظاهر امر جنگ صلیب ترک نمیشد، بلکه فقط راه اندکی منحرف میگردید و این مختصر انحراف به تحصیل کمک های مهم ارزش داشت . پاپ اینوسان سوم سخت بر ضد این پیشنهاد برخاست و قشون صلیب و مردم ونیز را به تکفیر تهدید کرد، اما نتیجه نبخشید و قشون رو به قسطنطنیه راه افتاد. هر کس از راه دریا به قسطنطنیه نزدیک شود یکی از زیباترین مناظر دنیا را در برابر خود می بیند، چنانکه اگر امروز هم سیاحی از بزرگترین و متمول ترین بلاد اروپا به آن سو رو بیاورد خواه و ناخواه به تمجید آن میپردازد تا چه رسد به قشون صلیب آن روز که جز کوشک تاریک و بلاد مسکین و محقر فرانسه چیزی ندیده بودند. بنابه روایت ویل آردوئن «کسانی که قسطنطنیه را ندیده بودند از دیدار آن سیر نمیشدند و چون باره ٔ سر به فلک افراشته و برجهای گرداگرد شهر و قصور مزین و کلیساهای رفیعه و عدیده در نظرشان جلوه میکرد و درازاو پهنای شهر که عروس دنیا است مجسم میشد باور نمیکردند که در عالم شهری به آن درجه از تمول رسیده باشد»چون وارد شهر شدند بر حیرتشان افزود، زیرا قسطنطنیه در قرون وسطی حکم پاریس امروز را داشت و از نهصد سال قبل تمول مشرق زمین و شاهکاری هنرنمائی قدیم همه درآنجا جمع آمده بود.
تاراج قسطنطنیه : قشون صلیب تقریباً بدون زد و خورد قسطنطنیه را قبضه کرد و آلکسی را تاج بخشید؛ اما آلکسی در ادای نقدینه بدفعالوقت میگذرانید و ضمناً مردم شهر نیز که چشم دید قشون صلیب (یا به اصطلاح خودشان نژاد لاتن ) را نداشتند از او ناراضی بودند. عاقبت نژاد یونانی جنبشی کرده آلکسی را از تخت به زیر آورد و بر ضد قشون صلیب مجهز شده . قشون صلیب که در خارج شهر اردو زده بود کمر به تسخیر آن بست و در 12 آوریل 1204 م . شهر را گشوده بغارت داد. بنابه گفته ٔ ویل آردوئن : «غنیمت بدرجه ای رسید که افراد حساب طلا و نقره و ظروف و جواهر و اطلس و حریر و بالاپوش پوست گرفته و خز و سنجاب و البسه ٔ فاخره را گم کردندو ژو فروآد و ویل آردوئن بحق میگوید که «از بدو خلقت عالم تاکنون هیچ شهری تا این درجه ثروت نداشته است . هر کس بدلخواه خود جا گرفت و جا برای احدی کم نیامد... از این افتخار و هم از ذوق نعمت خداداده قشون صلیب در پوست نمیگنجید، زیرا کسانی که به فقر و مسکنت میگذراندند به عز و غنا رسیدند». در تاراج قسطنطنیه قشون مانند اقوام جاهله معامله کرد، مثلاً مرمرها راخرد نمود، آثار مستظرفه را شکست تا سیم و زر و احجار کریمه آن را ببرد. مجسمه های مفرغی را که شاهکاری هنرنمائی قدیم بود ذوب کرد تا پول از آن سکه کند. از آثار متبرکه و ظریفه ای که بعد از غارت 1204 م . از قسطنطنیه آوردند امروز هم در ونیز و بعضی دیگر از بلاد مغرب دیده میشود. موجبات تاراج قسطنطنیه نه چنان بودکه تاراج قسطنطنیه را تنها طمع قشون بینوای صلیب باعث آمده باشد، بلکه نژاد یونانی و نژاد لاتن از قدیم چشم دید یکدیگر را نداشتند، به این معنی که نژاد یونانی نژاد لاتن را جاهل حساب میکرد و نژاد لاتن ، نژاد یونانی را به نامردی و تبه کاری و خیانت نسبت میداد، چنانکه از معامله آنها در جنگ اول صلیب و رفتارشان باکنراد و فردریک بار بروس در جنگ دوم و سوم واضح بود. بعلاوه بیست سال قبل از این واقعه (1182 م .) عوام الناس یونانی قسمتی از نژاد لاتن را که در قسطنطنیه نشسته بودند قتل عام کرده ، مرضی ̍ را در مریضخانه ها سر بریده و چندین هزار زن و بچه را به غلامی به مسلمانان آسیا فروخته بودند. از این گذشته نژاد یونانی و لاتن را بغض مذهبی نیز ممد خصومت بود، زیرا نژاد یونانی از حوزه ٔ دیانت روم جدا شده و هر یک دیگری را به ارتداد متهم مینمود. قشون صلیب در موقع تصرف قسطنطنیه خود را مجاهد وحدت دیانت میدانست و شهر را بمناسبت عصیانی که به پاپ میورزید مستحق تاراج میشمرد.
امپراطوری لاتن در قسطنطنیه : قشون صلیب قلمرو امپراطوری بیزانس را فیمابین خود قسمت کرده ، شالوده ٔ امپراطوری لاتن را در قسطنطنیه ریخت و بودوئن والی فلاندر را به امپراطوری برداشت . بنیفاس دومون فرا، را نیز به سلطنت سالونیک و مقدونیه گذاشت و مطیع امپراطور قرار داده ، قسمتی از قسطنطنیه و جزء عمده ٔ مجمعالجزایر که رویهمرفته این قلمرو امپراطوری را شامل میشد، خاص مردم ونیز گشت . سرکردگان قشون صلیب حاکم آتن و امیر مُره (پلوپونز) و مرزبان تسالی لقب یافتند، اما از اردوکشی مصر و استخلاص بیت المقدس دیگر سخنی به میان نیامد. امپراطوری لاتن قریب نیم قرن طول کشید تا اینکه قوم بلغار از طرف شمال حمله آورده از 1205 م . به بعد امپراطور بودوئن را شکست داد و عاقبت او را کشت . خانواده ٔ یونانی نژاد هم که پایتخت خود را به نیسه منتقل کرده بود از جانب مشرق تاخت آورد تا اینکه در 1261 م . میشل پاله ئولک مجدداً قسطنطنیه را گرفت و امپراطوری لاتن را برافکند.
جنگهای اخیر صلیب : از تصرف و تاراج قسطنطنیه بخوبی پیداست که افکار بکلی عوض شده و ایمان مردم سست گردیده بود، بااین وجود باز چندین جنگ صلیب در خلال مائه سیزدهم بوقوع پیوست ؛ لکن در این جنگها (جز جنگ ششم ) شکست همواره نصیب ملت نصاری بود. در جنگ پنجم صلیب (1221-1217م .) پادشاه مجارستان اردوئی به مصر کشید و قشون وی اغلب از اهالی آلمان و قوم مجار بودند، اما بمصیبت سختی دچار شدند. جنگ ششم (1229-1228 م .) را این خصوصیت حاصل آمد که پاپ سردار قشون صلیب ، یعنی امپراطور فردریک دوم را تکفیر کرده بود. علیهذا امپراطور عوض اینکه با مسلمانان بجنگد با ایشان وارد مذاکره شده مهارتی بخرج داد و بیت المقدس را از سلطان مصر پس گرفت و در ازای این موهبت میثاق اتحادی با وی گذاشت ، اما این سیاست هیاهوئی پدید آورد و جنگ از نودرارض اقدس شعله کشید، چنانکه در 1244 م . بیت المقدس باز به دست قوم ترک افتاد و قریب هفتصد سال (تا 1917 م .) در دست آنها ماند. جنگ هفتم و هشتم به اقدام سن لوئی پادشاه پرهیزکار فرانسه برپا گردید. جنگ هفتم (1254-1248م .) بر سر تسخیر مصر بود و در آغاز آن دمیاة فتح شد، اما طغیان نیل و نزول بلا و حمله ٔ مسلمانان دست بهم داده قشون صلیب را به تسلیم مجبور ساخت . سن لوئی فدیه ٔ گزافی پرداخت تا سرکردگان وی را آزادی بخشیدند و دمیاة را پس داد تا خود او را رها کردند. در جنگ هشتم (1270 م .) سن لوئی بر سر تونس رفت ، لکن در آنجا مبتلا به طاعون شده درگذشت و جنگ صلیب خاتمه یافت بنابر مناظره ای که در اوان جنگ هشتم صلیب روتبوف شاعر ترتیب داده در آن اوقات از شور مردم فرانسه بسیار کاسته شده بود. مناظره فیمابین هواخواه جنگ صلیب و مخالف او درگرفته است : «مخالف جنگ : شما میخواهید که من از دارائی چشم بپوشم و نگاهداری فرزندان خود را بعهده ٔ سگها بگذارم ؟ من گمان نمیکنم که خداوند به این امر راضی باشد... مرد مؤمن میتواند بی آنکه از جای خود تکان بخورد و دنبال سوانح برود مرضاة خود را بدست آورد و از دارائی خود زندگی کند... من میخواهم در جوار همگنان خود باشم و عمر خود را به آرامی بسر آرم ... به سلطان قوم ترک بگوئید که مرااز تهدیدات تو خنده میگیرد. اگر او به دیار ما گذر کند، مزه اش را خواهد چشید؛ اما من بدیار او نخواهم رفت که او را از آنجا بیرون کنم برای جستجوی خدا چرا باید راهی به این دوری پیمود؟ اگر خدا را مکانی باشدمحققاً در فرانسه است ...». در همین ایام ژوانویل به گوش خود شنید که سرکرده ای به سرکرده ٔ دیگر چنین گفت : «وای به حال و روز فرانسه اگر شاه به عزم جنگ صلیب حرکت کند، چون اگر ما متابعت او نکنیم بدست او مجازات خواهیم شد و اگر بکنیم بخواست خداوند، زیرا در این صورت بجهت ترسی که از شاه داریم بجنگ رفته ایم نه برای رضای خدا». خود ژوانویل با همه ٔ اصرار سن لوئی بار دوم بجنگ نرفت .
نتایج عمده ٔ جنگ صلیب : نتیجه ای که پاپ از جنگ میخواست استخلاص ارض اقدس بود که عاقبت حاصل نگردید. بعلاوه در نتیجه ٔ این جنگ شالوده ٔ دومملکت هم در مشرق زمین ریخته شد (مملکت بیت المقدس وامپراطوری لاتن در قسطنطنیه ) که هیچیک دوام نیاورد، اما از این جنگ در خود مغرب زمین و بخصوص در فرانسه وآلمان و ایتالیا نتایج بسیار مهم عاید گردید که بعضی اقتصادی بود و پاره ای سیاسی و اجتماعی .
نتایج اقتصادی : جنگ صلیب به تجارت دریای مغرب فائده عمده ای رسانید و بر مراوده ٔ بلاد مغرب و مشرق از راه دریا افزود. حمل قشون صلیب و زوار دریانورد مارسی و ژن و پیز مخصوصاً ونیز را متمول کرد، چنانکه مرتباً سالی دو بار از بنادر مختلفی بحریه ٔ واقعی بجانب ارض اقدس روان میشد. مادامی که قوم نصاری صاحب اختیار بنادر شام بودند، سوداگران فرانسه و ایتالیا بدان صوب عزیمت کرده ، امتعه ٔ گرانبهای مشرق را میخریدند. نتیجه ٔ غیرمستقیم جنگ صلیب بسط تجمل و تمدن در مغرب بود؛ زیرا در آن موقع نواحی مشرق زمین که مسکن قوم عرب و نژاد یونانی بود، از لحاظ پیشرفت و تکمیل مدنیت بر نواحی مغرب پیشی داشت . چنانکه قشون صلیب از دیدارآثار تجمل شیفته شد و استعمال فرش ، آئینه ، اثاث البیت زیبا، اسلحه ٔ ظریف ، اقمشه ٔ فاخر، پارچه ٔ ابریشمی ، حریر، پرنیان و مخمل و غیره همه در اوان جنگ صلیب و در نتیجه ٔ آن جنگ رایج و متداول شد، اما اگر بخواهیم آنچه را که مغرب زمین در امر علم ، هنر، زراعت و صناعت از مشرق کسب کرده است به برکت جنگ صلیب بدانیم راه مبالغه رفته ایم ؛ زیرا پرتو مدنیت عرب از جانب اسپانیا و سیسیل نیز مانند مصر و شام نفوذ میکرد و به این لحاظ نمیتوان بیقین گفت که مثلاً بعضی از اختراعات چین از کدام راه و از چه زمان در اروپای غربی رواج یافته است ، از قبیل کاغذی که با کهنه میساختند و از سده ٔ دوازدهم به بعد در فرانسه معمول شده و قطب نما که در سده ٔ یازدهم و قبل از جنگ اول صلیب در دریای مغرب به کار میرفته است .
نتایج سیاسی و اجتماعی : مهمترین نتیجه ٔ اجتماعی جنگ صلیب آن بود که مؤید زوال قدرت ارباب ملک گردید، زیرا عده ٔ بیشماری از ایشان در خلال جنگها مردند و آنها هم که جان بدر بردند، یا لاشی ٔ محض شدند یا به فقر و مسکنت درافتادند. قشون صلیب میبایستی از خود خرج کند و به این لحاظ هر سرکرده برای تدارک اسلحه وسیورسات خود و کسان و دواب خویش احتیاج به مقدار ز
ترجمه مقاله