ترجمه مقاله

عقد

لغت‌نامه دهخدا

عقد. [ ع َ ق ِ ] (ع ص ) بسته زبان در سخن . (منتهی الارب ). آنکه در زبانش «عقده » باشد. (از اقرب الموارد). || شتر نر کوتاه بالا نیک شکیبا بر کار و درشت پشت . (منتهی الارب ). جمل قصیر وصبور بر کار. (از اقرب الموارد). || (اِ)ریگ توده ٔ برهم نشسته . (منتهی الارب ). آنچه از رمل و ریگ که در هم پیچیده و متراکم باشد. واحد آن عقدة است .(از اقرب الموارد). || درختی است که برگش زخم را پرگوشت نماید. (منتهی الارب ). درختی است که برگش زخم و جراحت را التیام دهد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله