ترجمه مقاله

غریزة

لغت‌نامه دهخدا

غریزة. [ غ َزَ ] (ع اِ) سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . سرشت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سرشت مردم . (دهار). طبیعت اعم از خیر و شر. ج ، غَرائِز. (اقرب الموارد). خوی . (مهذب الاسماء) (مقدمةالادب زمخشری ) (السامی فی الاسامی ). طبع. سجیه . خلیقه . نهاد. خلقت . جبلت . فطرت . طینت . خمیره . || واهمه .قوه ٔ واهمه . || قریحه ، و گویند غریزه ملکه ای است که از آن صفات ذاتی صادر میشود، و خوی (خلق )بدان نزدیک است جز اینکه در خوی اعتیاد مداخله داردولی در غریزه چنین نیست . (از اقرب الموارد). ج ، غَرائِز. (اقرب الموارد). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: غریزه در لغت به معنی طبیعت است و حرارت غریزیه و رطوبت غریزیه نیز از این ماده می باشد و گاه این لفظ را به ملکه ای تفسیر می کنند که از آن صفات ذاتی صادر شود چنین است در «اطول » در باب تشبیه . - انتهی . غریزه عبارت از استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه به اجرای اعمال مفید و بامعنی و پیچیده برمی انگیزد و قوای او را بدون احتیاج به اکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری به دانه چیدن و مرغ را به آشیانه ساختن و غالب طیور را به ییلاق و قشلاق یاتمیز خطر از دور وامیدارد. متخصصین فعل و انفعالهایی را که از حیوان و حتی از انسان سرمیزند به دو اصل تحویل کرده اند: یکی اعمال تقلیدی است و دیگری اعمالی است که حول محور خصوصیات ذاتی افراد و انواع دور میزند. دانشمند معاصر انگلیسی «سر پرسی نن » به اعمال قسم دوم در جهان جانوران وحتی انسان بسیار اهمیت میدهد و میگوید چه بسیار عادات که از غریزه سرچشمه میگیرند و فرد آنها را شخصاً از افراد دیگر کسب نکرده است ، مثلاً طریقه ٔ خوراک دادن به اطفال به وسیله ٔ مادران در نژادهای مختلف و در طبقات مختلف و در قرون مختلف فرق دارد و با این حال منشاء آن تقلید و اکتساب نیست بلکه همه تابع نیروی آمره ٔ درونی است ، فقط میتوان تقلید و امور اکتسابی را عبارت از لفافه ای دانست که فعالیتهای غریزی در آن فیاض است و با وجود اینگونه اختلافات در ظواهر امر، بازبا کمال تعجب می بینیم که غرایز در همه یکی است ، و این اساس وحدانی در امر آموزش و پرورش باید مورد دقت واقع شود، زیرا اگر انسان نتواند با کمال دقت و اطلاع به کششهای طبیعی کمک کند چه بسا که برخلاف آن قابلیات اقداماتی خواهد کرد که برای وجود انسان زیان آور است . پس باید واقعاً در باب حیات انسانی از لحاظ زیست شناسی نیز نظری پیدا کنیم ، و چون افعال مردمان بالغ پر پیچیده است و از طرفی نیز اطفال بسیار زود تحت تأثیر اکتسابیات از بزرگتران قرار میگیرند نمیتوان به آسانی از تحلیل فعل و انفعالهای آنها به جلوه های اساسی حیات رسید، در صورتی که بنا بر قول «نن » هرگاه حیات حیوانی را از قبیل زندگی حیوانات عالی (سگ و میمون ) در نظر بگیریم خواهیم دید که نوع زندگی آنها چنان است که گوئی زندگی انسان را از بعض لحاظ ساده و خلاصه کرده باشند، پس معقول این است که در حیات ساده ٔ آنها امعان نظر کنیم چه بسا که همان نوع محرکات غریزی نیز در حیات انسان جریان دارد و در طریق تکامل به صورعالیتری جلوه نموده است و هنوز نیز شاید همان محرکات اساس وجود پیچیده ٔ ماست . ترقی صور و پدیده های این محرکات را در جای خود در مراتب وجود انسان می بینیم . همین قدر باید گفت که زیست شناسی در یکی از مراحل تکاملی خود تصور غریزه را مبهم دانست ، از این رو به تحقیق در انعکاسات پرداخت و اعمال غریزی را نوعی زنجیره ٔ انعکاسات (متوالیه ) فرض کرد و زمانی نیز که میخواست جلوه های حیاتی را از فیزیک و شیمی توجیه و استخراج کند انعکاسات حیوانی را نوعی از تروپیسم و جریانات فوتوتاکسی که در گیاهان پیش می آید دانست ، ولی این نظر شاید امروز دیگر طرفداری نداشته باشد. همین قدر میتوان گفت که ممکن است اعمال غریزی از جمله ٔ انعکاسات پیچیده و انعکاسات نیز عبارت از غرایز بسیار ساده باشند، لیکن فرق مهم آن دو در این است که انعکاسات اعمالی هستند که بیشتر از لحاظ محرکات و علل سابق بر معلول در نظر گرفته میشوند در صورتی که غرایز، انعکاسات پیچیده ای هستند که از لحاظ علل لاحق به معلول یعنی از لحاظ مقصود و هدف مورد توجهند. از اینکه بگذریم خاصه های انعکاسات و غرایز یکی است یعنی آنچه را از خواص انعکاسات بدانیم در غرایز نیز مشهود است .
غریزه در حکم علت غائی است : بدون هیچ تردید حیوان ، حتی انسان در اعمال غریزی خود متوجه به هدف نیست . اعمال موجود زنده به کلی ماشین وار صورت میگیرد، واز این لحاظ به کلی متضاد با اعمالی است که از روی هوش (عقل ) اجرا می شود، ولیکن به اعتبار نتایجی که اعمال غریزی از پی دارند میتوان گفت که آنها نیز فرع بر نتیجه یا طبعاً برای حصول نتیجه اند. چنانکه غریزه ٔجنسی وسیله ٔ تولید نسل و بقای نوع است ، بنابراین عمل غریزی هیچوقت بی معنی نیست اعم از اینکه نتیجه ٔ مترتب بر موجود صاحب غریزه یا عاید و متوجه به دیگران باشد. گرچه «دیگران » یعنی نوع نیز خود در افراد فعال است و افراد همه خادم نوعند. چنانکه اشاره کردیم در رفتار پدر نیز آثار همان غرایز به خوبی مشهود است و اساس رفتار ما در نظام عصبی و نقوش پیچیده ٔ نژادی است که از اجداد و نیاکان در ظرف میلیونها سال به انسان رسیده است از قبیل محبت و علقه ای که بین مادر و طفل موجود می باشد. همین نسبت را میان طیور و حیوانات عالی و بچه های آنها نیز میتوان دید. تردیدی نیست که در نوع انسان پیچیدگیهای غریزی تحولاتی پیدا کرده است لیکن باز به حد کافی بین استعدادات امروزی او با وضع قدیم وی ؛ یعنی زمانی که هم سطح حیوانات عالی بوده است شباهت پیداست . هنوز اعمال غریزی نوع انسان زندگی واقعی و طبیعی وی را اداره می کند و ترقیات وی نیز بر پایه ٔ غرایز وی استوار است .
ترتیب و تناوب در غریزه : زندگی حیوانات را از حشرات تا جانوران عالی همه را غریزه به وضع شگفت آوری اداره می کند و نظم و ترتیبی در زندگی آنها به سبب وجود غریزه و نفوذ و تأثیر آن مرئی است که زمان وقوع فعل و انفعالهای آنها را میتوان به دست داد و نتایج را نیز پیشگویی کرد. مثلاً هرگاه کسی بخواهد شیرینی یا چیزی را که طفل با کمال شوق در دست گرفته از او بگیردبا خشم و احیاناً با فریاد وی مواجه می شود. این عکس العمل غریزی هر قدر هم در انسان تلطیف شود باز به ترتیب و نظم حیرت انگیزی باقی میماند. نظم و ترتیب در اعمال غریزی بسیار روشن است . زمان بیدار شدن غریزه ٔ جنسی در حیوانات و حشرات در سنین مختلف و فصول مختلف سال معین و معلوم میباشد. یکی از مثالهای روشن ، موقعبیرون آمدن ملکه از کندو و پیروی زنبوران دیگر از اوست .
غریزه ارثی است : جانوران محل تراکم تأثیرات فعلیه و انفعالیه ٔ لانهایه ٔ پیشینیان خود می باشند و غرایز که تعبیر کلی و عمومی نیروهای فعال موجود زنده است ابتدا بی نیاز از تجربه ٔ فردی است لیکن در نتیجه ٔ تجربه ٔ فردی تغییر می یابد، حتی بعضی غرایز هرگاه مجال جریان و اجرا پیدا نکنند نیز متأثر میشوند و به صورت دیگر درمی آیند، منتهی تغییر غرایز و سازش آنها تدریجی و نامحسوس است .
غریزه خادم نوع است : اعمال غریزی حیوانات غالباً عوارضی دارد که خود برای اخلاف و نوع آنها مفید است مثلاً لذتی که حیوانات در موقع مکیدن پستان از طرف نوزاد میبرند یکی از وسایط خدمت غریزه به نوع است وگرنه شاید مادران مخصوصاً حیوانات به چنین عملی تن درنمی دادند و بچه ها نیز بزرگ نمیشدند. مواظبت حیوانات از نوزادان خود نیز از این جمله است . فداکاری و سکوت غریزه ٔ صیانت فردی که در کلیه ٔ جانوران از امور مسلمه است روشن ترین دلیل است که غریزه نیز خادم نوع می باشد. (از اصول آموزش و پرورش تألیف مرحوم دکتر هوشیار ج 1 صص 74 - 78 به اختصار).
صفات غریزه : برای غریزه معمولاً چند صفت اختصاصی ذکر می کنند و آنها را ممیزاین استعداد از عقل و ادراک قرار میدهند. این صفات عبارتند از:
اول ، فطری بودن غریزه و کمال فوری آن : فعلی که از روی عقل و ادراک صادر می شود، مسبوق به تمرین و تعلیم بوده کمالش تدریجی است ، در صورتی که غریزه فطری است ؛ یعنی نه تنها حیوان خود را نیازمند به صدور پاره ای حرکات احساس می کند بلکه ضمناً علم طبیعی و فوری به حس انجام آن حرکات دارد، و از همان بار نخست مهارت کامل در صورت دادن آنهااز خود نشان میدهد، از قبیل : لانه ساختن پرندگان و تهیه ٔ کندو از طرف زنبور عسل .
دوم ، ثبات و یکسانی : مهارت فطری حیوان در انجام دادن حرکات غریزی و کمال فوری این حرکات ثبات و یکسانی و تغییرناپذیری آنها را نتیجه میدهد، به عبارت دیگر تکرار و تمرین که برای تکمیل تدریجی افعال ناشی از عقل ضرور می باشد درترقی غریزه و بهبود حرکات غریزی تأثیری ندارد، چنانکه امروز زنبورهای عسل همان خانه هایی را میسازند که در دو هزار سال قبل میساختند.
سوم ، تخصص : در صورتی که عقل و ادراک به درد همه گونه کار میخورد و میتواند رفتار هر فردی را با فرد دیگر متفاوت سازد، غریزه برعکس فقط به یک کار اختصاص دارد، و از تمام حیواناتی که دارای یک ساختمان بدنی هستند یک قسم حرکات غریزی سرمیزند، و همگی تنها در همان حرکات تخصص دارند و از خود مهارت نشان میدهند. همه ٔ عنکبوتها یک قسم تار می تنند و همه ٔزنبورهای عسل و همه ٔ سگهای آبی یک قسم خانه و لانه میسازند، و از اینکه فعالیت غریزی خود را در این قسمت به نحوی دیگر نمایش دهند عاجزند.
چهارم ، بیخبری از نتیجه : حرکات غریزی برای نتیجه ای معین از موجود زنده صادر میشوند، لیکن نتیجه منظور او نیست ؛ یعنی علم به غایت حرکات خود ندارد، مانند: مکیدن نوزاد پستان مادر را و مانند حرکات عجیبی که از همه ٔ حیوانات برای حفظ پرورش خود و اولادشان سرمیزند. (روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف دکتر علی اکبر سیاسی چ 1331 هَ . ق . صص 247 - 249 به اختصار). و برای اطلاع بیشتر رجوع به کتاب مذکور همان صفحات و رجوع به اصول آموزش و پرورش تألیف هوشیار ج 1 صص 74 - 78 شود. || در اصطلاح نحویان غریزه صفتی را گویند که حس بصر را در آن مداخله ای نباشد بلکه آن صفت به آزمایش و نظر که وابسته به دل می باشند ادراک شود مانند عالم و جاهل و ظریف و کریم ، مثلاً: در جمله ٔ مررت رجل عالم ، کلمه ٔ عالم صفت یا نعت غریزی نامیده می شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل غریزه و نعث ). رجوع به نعت شود.
ترجمه مقاله