ترجمه مقاله

قاذورات

لغت‌نامه دهخدا

قاذورات . (ع اِ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها. (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداختند. هرکس که از این قاذورات تناول کردی بر جای بیفتادی و جان بدادی . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). اوراق قرآن در میان قاذورات لگدکوب اقدام و قوائم گشت . (جهانگشای جوینی ). و در فارسی این جمع را چون مفردی بکار برند و آن دشنامی است جوانانی را که بیش از حد و سن خویش کنند، یا مدعی باشند.
ترجمه مقاله