ترجمه مقاله

لالا

لغت‌نامه دهخدا

لالا. (از ع ، ص ) (این کلمه ٔ لألأ عربی است و در فارسی بتخفیف لالا و همیشه صفت لؤلؤ آید). درخشنده . تابنده . (برهان ). رخشان . تابان . رجوع به لألأ شود :
همی تا در شب تاری ستاره تابد از گردون
چو بر دیبای فیروزه فشانی لؤلؤ لالا.

فرخی .


تا همی خاک زمین بیضه ٔ عنبر ندهد
تا همی سنگ زمین لؤلؤ لالا نشود.

منوچهری .


نار ماند به یکی سفرکک دیبا
آستر دیبه ٔ زرد ابره ٔ آن حمرا
سفره پر مرجان توبرتو و تا برتا
دل هر مرجان چون لؤلؤ کی لالا.

منوچهری .


صورت خوب و رخ لالای او
هست چنان ماه دو پنج و چهار.

منوچهری .


نه هر سنگی شود در که یکی یاقوت رمانی
نه گردد در صدف هر قطره باران لؤلؤ لالا.

قطران .


دریای سخنها سخن خوب خدایست
پر گوهر و با قیمت و پر لؤلؤ لالا.

ناصرخسرو.


قطره ٔ باران صدف را لؤلؤ لالا شود.

ناصرخسرو.


در درج عقیق او پدید آمد
از خنده دو رشته لؤلؤ لالا.

مسعودسعد.


روز از ما بگریخت شب چو در ما آویخت
لؤلؤ لالا ریخت زیر نیلی طبقو.

سوزنی .


هر شب برای طرف کمرهای خادمانش
دریای چرخ لؤلؤ لالا برافکند.

خاقانی .


دریای سینه موج زند ز آب آتشین
تا پیش کعبه لؤلؤی لالا برآورم .

خاقانی .


چوتنها ماند ماه سرو بالا
فشاند از نرگسان لولوی لالا.

نظامی .


از آن قطره لولوی لالا کند
وزین صورتی سرو بالا کند.

سعدی .


طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت
بس که از طرف چمن لولوی لالا برخاست .

سعدی .


سرو از قدت اندازه ٔ بالا برده
بحر از دهنت لولوی لالا برده .

سعدی .


ترجمه مقاله