ترجمه مقاله

ماسال

لغت‌نامه دهخدا

ماسال . (اِخ ) ناحیه ای است در گیلان و از جنوب به ماسوله و از مشرق به فومن و از شمال به شاندرمن و از مغرب به خلخال محدود است . طول آن از مغرب به مشرق 38 و عرض آن از شمال به جنوب 12 هزارگز می باشد. هوای آن سالمتر از نقاط دیگر گیلان است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 277). یکی از دهستانهای بخش «ماسال شاندرمن » است که در شهرستان خمسه ٔ طوالش واقع است . این دهستان از طرف شمال بدهستان شاندرمن و از باختر به سلسله جبال طالش - که بین خلخال و طالش واقع شده است - و از جنوب به بلوک تنیان فومن و از مشرق به دهستان کسگر محدود است . قسمت خاوری دهستان جلگه و قسمت باختری آن کوهستانی مستور از جنگل انبوه است . این دهستان از 21 آبادی بزرگ و کوچک و چندین مزرعه تشکیل شده جمع نفوس آن در حدود 8500 نفر است . مرکز دهستان «بازار ماسال » است که در اراضی قریه ٔ چلمه سرا واقع است . روزهای شنبه بازار عمومی دارد. آب مزروعی اکثر قراء دهستان از رودخانه ماسال و برخی از قراء استخر و چشمه سارهای محلی است . محصول عمده ٔ دهستان برنج و مختصر ابریشم و لبنیات است . قراء مهم دهستان ماسال به شرح زیر است : بازار ماسال ، وشمه سرا، طاسکوه ، چسلی ، دوله ملال ، مرکیه ، که دارای ساختمان معظمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ترجمه مقاله