ترجمه مقاله

مانیده

لغت‌نامه دهخدا

مانیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کنار گذاشته و ترک کرده و ناتمام کنار گذاشته . (ناظم الاطباء). ترک کرده . مانده . رها کرده . باقی گذاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نماندم به کین تو مانیده چیز
به رنج اندرم تا جهان است نیز.

فردوسی .


گرفتند بسیار و بردند نیز
نماند از بد بخت مانیده چیز.

فردوسی .


و رجوع به مانیدن شود. || قصور کرده شده . فرو گذاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || گران . ثقیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): هَیدَب ؛ مرد مانیده . (تفلیسی ، یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله