ترجمه مقاله

مطرف

لغت‌نامه دهخدا

مطرف . [ م ُ طَرْ رَ ] (ع ص ) اسبی که سر و دم او سپید باشد یا سیاه و دیگر اعضاء به رنگ دیگر. (غیاث ). اسبی که سر و دم او سیاه یاسپید باشد مخالف سائر اعضای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از انواع خیل که سر و دم آن سپید یا سیاه و دیگر اندامش مخالف این باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 18 شود. || (اِ) آغاز و اول هر چیزی یقال : فعلته فی مطرف الایام ؛ کردم آن کار را در روزهای تازه گذشته . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) نوعی از سجع و آن الفاظی است که موافق باشد به حروف روی و مختلف به وزن و اعداد حروف چون وقار و اطوار و خال و خیال . (غیاث ). باصطلاح شعراء آنکه در مصر عین لفظی چند بقرینه هم واقع شود که به حرف روی متفق باشند و در وزن و عدد و حروف مخالف باشند. مثلا خیال و خال . خواجه سلمان ساوجی گوید:
ما بخدا تا خیال خال تو داریم
حال پریشان تر از خیال تو داریم .

(آنندراج ).


عبارت از سجعی است که هر دو فاصله ٔ آن در وزن با یکدیگر اختلاف داشته باشند مانند این آیة: «مالَکم لا ترجون ﷲ وقاراً و قد خلقکم اطواراً». که وقار و اطوار در وزن اختلاف دارند... (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از تعریفات جرجانی ). در مجمعالصنایع آورده که سجع مطرف آن است که در دو مصراع یا در دوقرینه الفاظ مقابل یکدیگر باشند که متفق باشند در حرف روی و مختلف باشند در وزن و تعداد حرف . مثال آن در قرآن شریف آمده : «مالکم لاترجون ﷲ وقاراً و قد خلقکم اطواراً» و در فارسی مثاله . شعر:
یک شب خلاص ده دلم از بار انتظار
روزی چو باد بر من آشفته کن گذار.

(از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 916).


- تجنیس مطرف . رجوع به همین کلمه و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله