ترجمه مقاله

مفاتیح

لغت‌نامه دهخدا

مفاتیح . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مفتاح . (دهار). (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِمفتاح : که به معنی کلید است . (غیاث ). مفاتح : رأی صائب او مفاتیح مشکلات دولت و ملت بود. (سندبادنامه ص 204). و درود بر سید ثقلین ... و اهل بیت اوکه مصابیح ممالک تقوی و مفاتیح ابواب ارشاد و هدی بودند. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 9). ارکان دولت و اعیان حضرت وصیت ملک بجا آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع وخزاین بدو کردند. (گلستان ). و رجوع به مفاتح شود.
- مفاتیح الکلم ؛ گفتارها که غوامض معانی گشاید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| (ص ) ناقة مفاتیح ؛ ناقه ٔ فربه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ماده شتر فربه . ج ، مفاتیحات . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله