ترجمه مقاله

مفتری

لغت‌نامه دهخدا

مفتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) دروغ گوینده بر کسی . بهتان و تهمت نهنده بر کسی . (از غیاث ) (از آنندراج ). دروغ بربافنده و بهتان زننده . تهمت نهنده و دروغ گوینده بر کسی . (از ناظم الاطباء). آنکه دروغ بندد. بهتان زن . ج ، مفترون ، مفترین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذلة فی الحیوة الدنیا و کذلک نجزی المفترین . (قرآن 152/7). و اًلی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا اﷲ مالکم من اًله غیره اًن انتم اًلاّ مفترون . (قرآن 50/11). و اًذا بدلنا آیة مکان آیة واﷲ اعلم بما ینزل قالوا اًنما أنت مفتر بل أکثرهم لایعلمون . (قرآن 101/16). تا اگر بهتان و افترا باشد کذاب و مفتری سزای خویش بر صفحات احوال مشاهده کند. (جهانگشای جوینی ).
نیست این از ران گاو ای مفتری
ران گاوت می نماید ازخری .

مولوی .


و رجوع به افترا شود. || مکار. حیله باز. (ناظم الاطباء). || کسی که پوستین می پوشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: المفتری لایجد البرد . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله