مفتری
لغتنامه دهخدا
مفتری . [ م ُت َ را ] (ع ص ) دروغین . مجعول . بربافته :
ای برترین مقام ملائک بر آسمان
با منصب تو زیرترین پایه ٔ علا
شعر آورم به حضرت عالیت زینهار
با وحی آسمان چه زند سحر مفتری .
ورجوع به مفتریات شود.
ای برترین مقام ملائک بر آسمان
با منصب تو زیرترین پایه ٔ علا
شعر آورم به حضرت عالیت زینهار
با وحی آسمان چه زند سحر مفتری .
سعدی (کلیات چ مصفا ص 679).
ورجوع به مفتریات شود.