ترجمه مقاله

موقوف داشتن

لغت‌نامه دهخدا

موقوف داشتن . [ م َ / مُو ت َ ] (مص مرکب )موقوف کردن . بازداشتن . دست برداشتن از. کنار گذاشتن . بازایستادن . بازایستادن از. ترک کردن :
دیدن آئینه را موقوف خواهی داشتن
گر بدانی حال من در انتظار خویشتن .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله