ترجمه مقاله

مول

لغت‌نامه دهخدا

مول . (اِ) درنگ و تأخیر. (غیاث ). درنگ و تأخیر و توقف و بازایستادگی . (ناظم الاطباء). بودن و درنگ و تأخیر. و مول مول یعنی باش باش . (از برهان ) (از آنندراج ). درنگ باشد. (لغت فرس اسدی ). لفظی است که از برای تأخیر و درنگ گویند. (فرهنگ اوبهی ). به معنی تأخیر است و مول مول به معنی آرام آرام . (فرهنگ لغات شاهنامه ). درنگ در کاری . تأخیر. (از یادداشت مؤلف ). || توبه . (غیاث ) (ناظم الاطباء). به معنی بازگشت هم آمده است که کنایه از توبه باشد. (برهان ). بازگشت باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). پشیمانی . (ناظم الاطباء). || ناز و غمزه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث ). || عاشق و عاشقباز و رفیق و یار زن . (ناظم الاطباء). معشوقه ٔ زن را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). معشوق زن . (غیاث ). مولی . آنکه با زنی رابطه ٔ نامشروع دارد. دوست نامشروع زن . مردی که زن با وی رابطه ٔ نامشروع دارد. (یادداشت مؤلف ). مردی بیگانه که زن دیگری با او سری پیدا کند. (انجمن آرا) (آنندراج ). معشوق زن را گویند. (برهان ) :
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زنانشان مولها باشد دو درشان هست و یک خانه .

ابوشکور بلخی .


زن مولی داشت . شب خلوت میان معاشرت و اثنای مفاوضت این حال با او گفته شد. (راحةالصدور راوندی ).
آن زنک می خواست تا با مول خویش
برزند در پیش شوی گول خویش .

مولوی .


- مول داشتن ؛ با مردی اجنبی راه داشتن . (یادداشت مؤلف ).
- مول گرفتن ؛ آشنای نامشروع گرفتن زن . با مرد اجنبی رابطه ٔ غیرمشروع برقرار ساختن زن . (از یادداشت مؤلف ).
- مول ننه شدن ؛ سرخر شدن . (فرهنگ عوام تألیف امینی ).
- امثال :
گدای درزن ندیدیم ، مول کتک زن ندیدیم . (یادداشت مؤلف ).
|| حرامزاده و خشوک . (ناظم الاطباء). جنینی که از رابطه ٔ غیرمشروعی پیدا آمده است . بچه ٔ نامشروع زن . حرامزاده . (برهان ). بچه ٔ حرامزاده . بچه ٔ نامشروع . بچه ٔ زنی که نه به وجه شرعی زاده باشد. جنین به حرام در شکم . (یادداشت مؤلف ). || دزد. (ناظم الاطباء). || قسمی ماهی . طرستوح . ترستوح . طریفلا . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله