ترجمه مقاله

میراثی

لغت‌نامه دهخدا

میراثی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث . || مال موروثی و ارثی . (ناظم الاطباء). مال میراث . مرده ریگ . مرده ری . مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او رسیده باشد. مقابل مکتسب :
مال میراثی ندارد خود وفا
چون بناکام از گذشته شد جدا.

مولوی .


|| میراث برنده . ارث بر. وارث .که میراث از مرده برد : چون امیرمحمود بشرب و عیش و اتلاف و طیش چنانک شیوه ٔ میراثیان باشد. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند مجان یافت زال .

مولوی .


و رجوع به میراث خوار شود.
ترجمه مقاله