ترجمه مقاله

وخم

لغت‌نامه دهخدا

وخم . [ وَ ] (ع ص ) مرد گران و ناموافق . ج ، اوخام ، وِخام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وخوم . || (بلد...) شهر ناموافق و ناسازگار برای سکنا. (ناظم الاطباء). || (مص ) چیره شدن در نبرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).به گرانی کسی را غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله