ترجمه مقاله

پوزش کردن

لغت‌نامه دهخدا

پوزش کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوزش خواستن . پوزش آوردن . عذرخواهی کردن :
بقیصر بسی کرد پوزش گراز
بکوشش نیامد ز دامش فراز.

فردوسی .


و گر چند من نیز پوزش کنم
که این سنگدل را فروزش کنم .
رجوع به پوزش شود.
ترجمه مقاله