ترجمه مقاله

پیربداق

لغت‌نامه دهخدا

پیربداق . [ ب ُ ] (اِخ )پسر امیر قرایوسف ترکمان . خواندمیر در حبیب السیر آرد: امیر قرایوسف بعد از شهادت میرزا میرانشاه گورکان و فرار میرزا ابابکر بجانب کرمان تمامت مملکت آذربایجان و اران را تحت تصرف درآورد و پسر خود پیربداق را ببهانه ٔ اینکه سلطان جلایر که سلطنت آذربایجان ارثاً و اکتساباً به وی داشت او را فرزند خوانده بر سریرپادشاهی نشاند و در جمیع قلمرو خود خطبه و سکه بنامش موشح ساخت و فرمود که طغرای مناشیر و احکام را چنین نویسند که : «پیربداق بهادرخان یرلیغدن ابوالنصر یوسف بهادر سوز و میز.» و هرگاه پیربداق بمجلس درآمدی قرایوسف دست او را گرفته بر تخت نشاندی و خود در پایان بدو زانوی ادب برنشستی و چون این خبر بملوک و حکام اطراف رسید ایلچیان با تحف و بیلاکات بدرگاه امیر قرایوسف ارسال داشته مراسم تهنیت به اقامت رسانیدند وامیرقرایوسف قاصدی نزد سلطان احمد فرستاده پیغام داد که چون حضرت سلطانی پیربداق را بفرزندی قبول نموده بودند ما آن عزیز فرزند را بر تخت سلطنت نشاندیم و خود در مقام لشکرکشی و دفع شر معاندان کمر اجتهاد برمیان بستیم تا بر رأی عالی واضح باشد و سلطان احمدایلچی قرایوسف را نوازش کرده جهت پیربداق چتر و دیگر اسباب پادشاهی ارسال داشت . سپس خواندمیر پس از ذکربروز اختلاف میان سلطان احمد و امیر قرایوسف و گرفتار شدن سلطان احمد بدست امیرقراقوینلو گوید: ... وی را از پهلوی خویش بصف نعال فرستاد و از روی هزل یا جداو را فرمود تا بخط خویش در باب تفویض ایالت آذربایجان به پیربداق خان نشانی به آب زر نوشت و منشور دیگرقلمی کرد که حکومت بغداد تعلق بشاه محمد میدارد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 576 - 578). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از فرزندان قره یوسف مؤسس دولت قره قویونلو بوده و در حین تولدش پدرش با سلطان احمد ایلکانی در مصر زندان بود و سلطان نامبرده این مولود جدید را بناپسری پذیرفته بود، بعدها پدرش سلطان مشارالیه را بسال 813 هَ . ق . بقتل رسانیده وی را بتخت آذربایجان نشاند ولی همان سال تختش بتخته ٔ تابوت مبدل شد.
ترجمه مقاله