ترجمه مقاله

چراغ افروختن

لغت‌نامه دهخدا

چراغ افروختن . [ چ َ / چ ِ اَ ت َ ](مص مرکب ) چراغ روشن کردن . (آنندراج ) (غیاث ). چراغ برکردن . چراغ گرفتن . چراغ سوختن . (آنندراج ) (غیاث ). چراغ را روغن کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 116). روغن در چراغ کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 116). بعربی ، «ایقاد» و «اسراج » و «اذکاء» گویند. (مجموعه ٔ مترادفات ص 116). اصطباح . استصباح . (منتهی الارب ) :
کار می نیست فروغ رخ عالم سوزش
این چراغیست که از خون من افروخته اند.

؟ (از مجموعه ٔ مترادفات ).


صائب ازین غزل که چراغ دل من است
افروختم بخاک فغانی چراغها.

صائب (از ارمغان آصفی ).


شبها پی سراغ دل خود ز داغها
در تنگنای سینه فروزم چراغها.

شاپور طهرانی (از ارمغان آصفی ).


رجوع به چراغ روشن کردن شود.
ترجمه مقاله