ترجمه مقاله

چکن

لغت‌نامه دهخدا

چکن . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (ترکی ، اِ) نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان ).نوعی از کشیده بود. (جهانگیری ). نوعی از کشیده و زرکش دوزی . (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از کشیده که ازابریشم الوان بر جامه و غیره نقش کنند. (غیاث ). زرکش دوزی و بخیه دوزی . (ناظم الاطباء). چکین :
خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن
به تاج لعل و قبای چکن بیارایی .

کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری ).


دلم به سوزن غم خسته باد همچو چکن
ز آستانه ٔ تو پای اگر کشیده کنم .

رضی الدین نیشابوری .


رجوع به چکن دوزی و چکین شود.
ترجمه مقاله