ترجمه مقاله

کبری

لغت‌نامه دهخدا

کبری . [ ک ُ را ] (ع ن تف ) مؤنث اکبر. بزرگتر. (منتهی الارب ). ج ، کُبَر.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کُبرَیات . (اقرب الموارد). در فارسی بدون توجه به تذکیر و تأنیث این کلمه صفت استعمال شود. (فرهنگ فارسی معین ) :
ترا عطیه ٔ عمری چنانکه هیلاجش
کند کبیسه ٔ سالش عطای کبری را.

انوری .


رب العالمین در آن عرصه ٔ عظمی و انجمن کبری اول خطابی که با بندگان کند. (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ). || نامی از نامهای زنان . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از فاصله . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد علمای عربیت بر قسمی از جمله اطلاق می شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله