ترجمه مقاله

کلیه

لغت‌نامه دهخدا

کلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کلیة. کلیت . کل بودن . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح منطق ، بودن مفهومی به وجهی که منع نکند نفس ، تصور او از وقوع شرکت در وی چنانچه مفهوم انسان که حیوان ناطق است صادق می آید بر زید و بکر و خالد و غیره . (غیاث ) (آنندراج ). کلیت . ج ، کلیات . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیه . ج ، کلیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) و رجوع به کلیت و کلیات شود. || (اِ) همگی و همه بودن . (آنندراج ) (غیاث ). همه . جمعاً. (فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از تازی همه و همگی و تمامی و جملگی .(ناظم الاطباء). کلیةالشی ٔ، همه ٔ آن . (از المنجد).
ترجمه مقاله