ترجمه مقاله

گران کردن

لغت‌نامه دهخدا

گران کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دشوار کردن . سخت کردن . مشکل کردن :
بدان ره که گفت اوسپه را بران
مکن بر سپه کار رفتن گران .

فردوسی .


|| سنگین کردن . ثقیل کردن . وزین کردن :
خون ریز این [ خزان ] قنینه ٔ می را گران کند
خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران .

سوزنی .


ترجمه مقاله