ترجمه مقاله

گنج بادآورد

لغت‌نامه دهخدا

گنج بادآورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است که مطربان زنند. (فرهنگ اسدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). نام نوایی و لحنی هست از جمله سی لحن باربد. گویند چون این گنج به دست خسروپرویز افتاد، باربد این لحن را ساخت و نواخت . (برهان ). نام نوایی است از مصنفات باربد مطرب . (جهانگیری ). نام نوایی است از نواهای باربد.(فرهنگ رشیدی ). نام لحن شانزدهم است از سی لحن ساخته ٔ باربد مطرب خسروپرویز. (فرهنگ نظام ) :
گاه کوه بی ستون و گنج بادآور زنند
گاه دست سلمکی و پرده ٔ عشرا برند.
ضمیری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62 و حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
چو یاد از گنج بادآورد راندی [ باربد ]
ز هر یادی لبش گنجی فشاندی .

نظامی (خسرو و شیرین ).


نواسازی که بودش باربد نام
نوائی ساخت آنرا انگبین دام
نهاد از زخمه چون برزد تمامش
نوائی گنج بادآورد نامش .

امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ جهانگیری ).


|| گنجی باشد که بی زحمت به دست آید. (معیار جمالی ). و در چهار شربت نوشته که گنج بادآورد به اصطلاح مال مفت را گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هر چیز که اندوخته کنند بدون هیچ زحمت و مشقتی . (ناظم الاطباء). سود خداداد. (ناظم الاطباء) :
اگر گنجیت بادآورد باید سوی هامون رو
که برده گام صد گنج است بادآورده در هامون .

(احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 726).


|| گنج پنهانی و دفینه . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله