ترجمه مقاله

آبدست

لغت‌نامه دهخدا

آبدست . [ دَ ] (اِ مرکب ) قسمی جامه و پوشش . لباده . جبه ٔ آستین کوتاه . || قسمت فوقانی سرآستین درازتر از قسمت تحتانی آن که بر روی آستین برگردانند زینت را. سنبوسه . || مستراح . مبرز. || (ص مرکب ) سخت چابک و تند. چربدست . ماهر. استاد. رجوع به آبدستی شود. || زاهد پاکدامن و پرهیزکار :
نعیم پاک بستاند چو کرد آلوده بسپارد
نه شرم از آبدست آید نه ننگ از آبدستانش .

خاقانی .


ترجمه مقاله