ترجمه مقاله

آبلوج

لغت‌نامه دهخدا

آبلوج . (اِ) قند مکرر. (تحفه ). قند سفید. و آن را اَبْلوج نیز گویند و اُبْلوج معرب آن است :
تا آبلوج همچو تبرزد نشد بطعم
تا چون نبات نیست بپیش نظر شکر
بادا نهاده در دهن دولتت مقیم
دست نشاط و عیش بفتح و ظفر شکر.

پوربهای جامی .


ترجمه مقاله