ترجمه مقاله

آبناک

لغت‌نامه دهخدا

آبناک . (ص مرکب ) آب دار. آمیخته به آب : ضیاح ، ضیح ؛ شیری آبناک . و زمینی آبناک ؛ زمین که چشمه های بسیار دارد. زمین که آب از آن تراود.
ترجمه مقاله