ترجمه مقاله

آزادوار

لغت‌نامه دهخدا

آزادوار. [ زادْ ] (اِ مرکب ) نام لحن و نوائی از موسیقی :
صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد
بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.

منوچهری .


دستانهای چنگش سبزه بهار باشد
نوروز کیقبادی وآزادوار باشد.

منوچهری .


ترجمه مقاله