آزارش
لغتنامه دهخدا
آزارش . [ رِ ] (اِمص ) آزار :
چنان داشتم ملک را پیش و پس
که آزارشی نامد از من بکس .
(این کلمه جز در بیت مذکور دیده نشده و ظاهراً بتسامحی که از نظامی معهود است بقیاس بر سایر اسم های مصدر ساخته شده است ).
چنان داشتم ملک را پیش و پس
که آزارشی نامد از من بکس .
نظامی .
(این کلمه جز در بیت مذکور دیده نشده و ظاهراً بتسامحی که از نظامی معهود است بقیاس بر سایر اسم های مصدر ساخته شده است ).