ترجمه مقاله

آمود

لغت‌نامه دهخدا

آمود. (ن مف مرخم ) در کلمات مرکبه چون گوهرآمود و مانند آن ، بگوهرکشیده . مُنسلک به ... در رشته های آن گوهر درآورده . در تارهای آن گوهر منسلک کرده . || مرصع. درنشانده :
گرفته مهد را در تخته ٔ زر
برآموده بمروارید و گوهر.

نظامی .


نشاندش بر سریر گوهرآمود
زمین را کرد از لب شکّرآلود.

امیرخسرو.


مگر سیل آمد از دریای مقصود
که شد پای حریفان گوهرآمود؟

امیرخسرو.


ترجمه مقاله