ترجمه مقاله

آنکش

لغت‌نامه دهخدا

آنکش . [ ک ِ ] (ضمیر + حرف ربط + ضمیر) مخفف آنکه اَش . آنکه او را :
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
هر آنکش پف کند سبلت بسوزد.

ابوشکور (از تحفه ٔ اوبهی ).


ترجمه مقاله