ترجمه مقاله

آهن گذار

لغت‌نامه دهخدا

آهن گذار. [ هََ گ ُ ] (نف مرکب ) که از آهن گذراند تیر و جز آن را. که از آهن گذرد، تیغ و مانند آن :
شماره سپاه آمدش صدهزار
همه شیرمردان آهن گذار.

فردوسی .


بگفتش بدین تیغ آهن گذار
بکینه برآرم از ایشان دمار.

فردوسی .


کجا تیغ و زوبین آهن گذار
کجا نیزه و گرزه ٔ گاوسار؟

فردوسی .


همیدون پیاده پس ِ نیزه دار
ابا جوشن و تیر آهن گذار.

فردوسی .


مرا تیر و پیکان آهن گذار
همی بر برهنه نیاید بکار.

فردوسی .


ترجمه مقاله