ترجمه مقاله

آهوپا

لغت‌نامه دهخدا

آهوپا. (ص مرکب ، اِ مرکب ) آهوپای . بنا یا خانه ٔ آهوپای ؛ خانه ٔ شش پهلو. خانه ٔ مسدس . خانه ٔ شش ضلعی . خانه ٔ مسدس الاضلاع :
ای مبارک بنای آهوپای
آهویی در تو نافریده خدای .

ابوالفرج رونی .


|| گچ بریهای برجسته بر آسمانه ٔ خانه آویخته چون پای آهو. مقرنَس . مقرنس کاری . و بهر دو معنی ، پاآهو و پاآهوی نیز گویند.
- آهوپای شدن ؛ گریختن . سخت بشتاب دویدن :
زآن بساط ددان آهن خای
کرده با هم دو آتش آهوپای (کذا).

امیرخسرو دهلوی .


ترجمه مقاله