ترجمه مقاله

آوردگه

لغت‌نامه دهخدا

آوردگه . [ وَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) آوردگاه . رزمگاه . میدان . میدان جنگ :
به آوردگه رفت نیزه به دست [ سیاوش ]
عنان را بپیچید چون پیل مست .

فردوسی .


به آوردگه شد سپه ، پهلوان
بقلب اندرون با گروه گوان .

فردوسی .


بگفت این و بگرفت نیزه بدست
به آوردگه رفت چون پیل مست .

فردوسی .


گو پیلتن گفت جنگی منم
به آوردگه بر درنگی منم .

فردوسی .



|| در بیت ذیل فرخی آوردگه معنی چراگاه و گشتنگاه میدهد :
معدن زاغ شد آرامگه کبک و تذرو
مسکن شیر شد آوردگه گور و غزال .

فرخی .


و رجوع به آورد و آوردگاه شود.
ترجمه مقاله