ترجمه مقاله

آکند

لغت‌نامه دهخدا

آکند. [ ک َ ] (ن مف مرخم ) مخفف آکنده ، در کلمات مرکبه چون پشم آکند، جوزآکند، قزآکند، کژآکند، سحرآکند، سیم آکند :
نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین
نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند.

رودکی .


هزاران گوی سیم آکند گردان
که افکند اندر این میدان اخضر.

ناصرخسرو.


در قزآکند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟

سعدی .


و کاف در این کلمه گاه به «غ » و گاه به «ق » بدل شده است : کژآغند. جوزقند.
ترجمه مقاله