ترجمه مقاله

اباش

لغت‌نامه دهخدا

اباش . [ اُ ] (اِ) اُباشه . جماعتی آمیخته از هر جنس مردم . و فرهنگ نویسان قطعه ٔ ذیل را از سعدی شاهد لفظ و معنی فوق می آورند :
اگر تو بر دل مسکین من نبخشائی
چه لازم است که جور و جفا کشم چندین
بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم
که در اباشه ٔ او جور نیست بر مسکین .
و این شاهد برای معنی و لفظ فوق رسا نیست و چنین مینماید که این کلمه در قطعه ٔ مزبوره غیر از اباشه ٔ عرب و به معنی سیرت و روش و آئین و امثال آن است .
ترجمه مقاله