ترجمه مقاله

ابتکار

لغت‌نامه دهخدا

ابتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بامداد کردن . (زوزنی ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن . بامداد از جای رفتن . || اول چیزی دریافتن . بنوبر و اول چیزی دست یافتن . نوباوه ٔ چیزی واگرفتن . (زوزنی ). نوباوه ٔ چیزی فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). به اول چیزی رسیدن . خوردن میوه ٔ اول رسیده را. || نو آوردن چیزی . (صراح ). اختراع . || دوشیزگی ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). || پسر زادن در نخستین بار. || شنودن اول خطبه . دررسیدن آغاز خطبه را.
- قوه ٔ ابتکار ؛ قوه ٔ اختراع .
ترجمه مقاله