ترجمه مقاله

ابراهیم

لغت‌نامه دهخدا

ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (مولی السید...) پدر او یکی از بزرگان اولیاء و اصلاً ایرانی بود و بقریه ای نزدیک اماسیه انتقال کرده بود. سلطان بایزید دوم در جوانی خویش بصحبت او نائل شد و از او کرامات دید. ابراهیم ابتدا در زاویه و خانقاه پدر خویش پرورش یافت و سپس برای تحصیل علم به بروسه رفت و از شیخ سنان الدین و حسن سامیسونی و خواجه زاده علم آموخت و از آن پس محمدپاشای قره مانی وزیر، او را بتربیت فرزندان خویش گماشت و بعد از آن سلطان محمدخان او را بتعلیم پسر سلطان بایزید مأمور کرد، و در مرزیفون و قره حصار و بعض بلاد دیگر و نیز در مدرسه ٔ اماسیه ٔ سلطان بایزید بتدریس مشغول شد و در آخر متولی قضای آماسیه گشت و به پیری از تدریس و قضا دست کشید و سلطان سلیم در جوار ابوایوب انصاری خانه ای خریده به او اهدا کرد و در 935 هَ .ق . در حالی که متجاوز از نود سال داشت برحمت حق پیوست . او مردی عالم و زاهد و بحلم و حسن اخلاق متصف بوده است . گویند هیچکس او را خفته نیافت . دائم بر دو زانو می نشست و در همان حال بخواب می شد و هیچگاه کار به کسی نفرمود و بتن خویش کار خود میکرد و تا آخر زن اختیار نکرد و همه ٔ عمر را بعلم و عبادت گذرانید.
ترجمه مقاله