ترجمه مقاله

ابزخ

لغت‌نامه دهخدا

ابزخ . [اَ زَ ] (ع ص ) پشت درشده و سینه برآمده . مردی که پشتش دررفته باشد و سینه اش بیرون آمده باشد. اقعس . || آن است که کونسته ٔ وی فرونشسته بود. ابزی ̍.
ترجمه مقاله