ترجمه مقاله

ابسته

لغت‌نامه دهخدا

ابسته . [ اَ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ص ) جاسوس و چاپلوس . مُنهی . کارآگاه . این کلمه را در فرهنگها انیشه و ایشه و در فرهنگ اسدی ابیشه نیز بهمین معنی ضبط کرده اندو شاهدی برای هیچیک نیاورده اند. تنها در فرهنگ اسدی آمده است : ابیشه ، جاسوس بود. شهید گوید :
در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرْت ببینم به بام بر.
و ظاهراً صور دیگر، مصحف این صورت اخیر یعنی ابیشه است ، رسم الخط قدیم اپیشه . رجوع به اپیشه شود.
ترجمه مقاله