ترجمه مقاله

ابن الوقت

لغت‌نامه دهخدا

ابن الوقت . [ اِ نُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) ابن وقت . آنکه بمقتضای وقت کار کند و سابقه و لاحقه را اعتبار نکند. زمانه ساز. || آنکه از حاضر تمتع جوید بی نظری بگذشته و آینده . ابن وقت :
لیک صافی فارغ است از وقت حال
صوفی ابن الوقت باشد در مثال .

مولوی .


صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق .

مولوی .


هست صوفی ّ صفا چون ابن وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت .

مولوی .


|| بی وفا.
ترجمه مقاله