ترجمه مقاله

ابن قاضی سماونه

لغت‌نامه دهخدا

ابن قاضی سماونه . [ اِ ن ُ ی ِ س َ وِ ن َ ] (اِخ ) بدرالدین محمودبن اسماعیل . فقیه و صوفی . پدر او قاضی سماونه از اعمال کوتاهیه ٔ آسیةالصغری بوده است . خود بدرالدین در مصر فقه و ادب فراگرفته و چندی معلم فرج یکی از سلاطین مملوک بوده ، سپس بارمنستان رفته و بحسین اخلاطی صوفی ارادت ورزیده است ، و وقتی در حضور امیرتیمور در تفلیس با فقها بمناظره پرداخته .پس از مرگ بایزید در روملی به پسر او موسی پیوسته وسمت قضاء عسکر یافته است و آنگاه که موسی مغلوب سلطان محمد اول شد مشمول عفو محمد گردید، و چون در 818 هَ .ق . با کلوچه مصطفی معروف به دده سلطان و طورلوق کمال باعث شورشی (که گویند مبتنی بر مسلکی اشتراکی بوده و گروهی از یهود و نصاری و مسلمین به آن گرویده بودند) گردید بفتوای قاضی هروی در همان سال به قتل رسید. او راست : کتاب مسرةالقلوب و الواردات در تصوف .
ترجمه مقاله