ترجمه مقاله

ابوالحسن کلبی

لغت‌نامه دهخدا

ابوالحسن کلبی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن علی . دومین از امرای بنوابی الحسن . او در غیبت پدر امارت صقلیه داشت و در آن وقت از دست امپراطور قسطنطنیه لشکری انبوه برای استخلاص آن جزیره فرستاده شد. ابوالحسن از پدر خود مدد خواست و پدر با گروهی بسیار از مصر بصقلیه آمد و عساکر مصر در ماه رمضان 353 هَ . ق . بجزیره پیاده شده و شهر رمطه را محاصره کردند و لشکریان روم درماه شوال بدانجا رسیده نزدیک شهر مسینه فرودآمدند وبین دو سپاه جنگی شدید درگرفت ، ابتدا رومیان غالب آمدند و سپس مسلمانان ظفر یافته رئیس لشکر روم منویل (مانول ) کشته شد و رومیان بکشتی نشسته بگریختند. مسلمانان آنها را در دریا دنبال کردند و جنگ دریائی صعب بین آنان روی داد چنانکه بسیاری از کشتی های روم شکسته و غرق گردید. این جنگ بین عرب معروف به وقعةالمجاز است . پس از شکست روم سرایا ببلاد آنان می فرستادند تا در سال 354 صلح واقع شد و در این سال معز خلیفه ٔ مصر مردی رایعیش بامارت صقلیه فرستاد اهل جزیره وی رانپذیرفتند و پس از آن خلیفه ابوالقاسم علی بن حسن برادر احمد را بجای او تعیین کرد و ابوالحسن در سال 359 در طرابلس وفات یافت . از وقعه ٔ فوق پیدا میشود که در این وقت قوه ٔ بحری دولت فاطمی بر دولت روم برتری داشته است چه فاطمیان صقلیه را با دوری از سواحل مصر نگاه داشتند و رومیان با نزدیکی حفظ آن نتوانستند.
ترجمه مقاله