ترجمه مقاله

ابوالحسن

لغت‌نامه دهخدا

ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) ثابت بن سنان . او مانند پدر خویش طبیب خلفا بوده است و ملازمت خدمت راضی و متقی و مستکفی و مطیع کرده است و در سال 313 هَ . ق . بخدمت بیمارستان گماشته شده و از او کتابی طبی در دست نیست . و همین ابوالحسن است که پس از قطع دست و زبان ابن مقله از جانب راضی خلیفه به معالجه ٔ او مأمور شد. ابن الندیم آرد که او راست کتاب التاریخ از خمس و تسعین و مأتین (295) تا خمس و ستین و ثلثمائه (365) وقفطی گوید بزرگتر از این کتاب در تاریخ «عباسیان » دیده و نوشته نشده است . و او در سال 365 درگذشت . و ابن خلکان گوید ابوالحسن بر نحله ٔ صابئین میرفت و بزمان معزالدوله ٔ بویهی در بغداد میزیست و کتب بقراط و جالینوس درس می گفت و فکاک معانی بود و در نظر طب و فلسفه و هندسه و جمیع صناعات ریاضیه ٔ قدما تالی و ثانی اثنین جد خود ثابت بن قره بود. و ابراهیم بن سنان برادر او منجم و پسر ثابت مسمی به اسحاق طبیب بوده است .
ترجمه مقاله