ترجمه مقاله

ابوالفتح

لغت‌نامه دهخدا

ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ](اِخ ) کشاجم [ ک َ/ک ُ ج ِ ]. محمودبن حسین . یکی از شعرای معروف عرب از اخلاف سندی بن شاهک صاحب الحرس و از اینرو او را سندی نیز گویند و لفظ کشاجم مرکب از حروفی است اوائل کلمات «کاتب شاعر ادیب جمیل مغنی » که حکایت از علوم و شمائل او کند. او راست : کتاب ادب الندیم . کتاب الرسائل . کتاب دیوان شعر او. و ابن الندیم گوید: ادب و شعر او مشهور است و شریشی در شرح مقامات بسیاری از اشعار او را متفرقاً آورده است و در توضیح ابن هشام آمده است که او مدتی به مصر اقامت داشت و سپس از آنجا برفت و کرت دیگر بدانجا بازگشت و گفت :
قدکان شوقی الی مصر یُؤَرِّقُنی
فالاَّن عدت و عادت مصر لی داراً.
و نیز:
الدهر حرب للحیی و سلم ذی الوجه الوقاح
و علی َّ ان اسعی و لیس علی َّ ادراک النجاح .
و صاحب تاج العروس گوید: ترجمه ٔ او در شرح الدرة آمده است و صاحب کشف الظنون در ذیل کتاب ادب الندیم وفات او را در حدود سال 350 هَ . ق . آورده و شاعری در حق او گفته است :
یابؤس من یمنی بدمع ساجم
یحمی علی حجب الفؤاد الواجم
لولا تعلله بکاس مدامة
ورسائل الصابی و شعر کشاجم .
و یاقوت در معجم الادبا در ترجمه ٔ سری بن احمدبن سری رفّاء موصلی گوید: او دیوان شعر کشاجم را استنساخ میکرد و بهترین اشعار خالدیین یعنی سعیدبن هاشم و ابوبکربن هاشم را در دیوان کشاجم می آورد و قصد او این بود که خالدیین را بسرقت اشعار قدما متهم کند. و رجوع به کشاجم شود.
ترجمه مقاله