ابوالفوارس
لغتنامه دهخدا
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) شاه شجاع بن مبارزالدین محمد از آل مظفر:
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.
رجوع به شاه شجاع ... شود.
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد.
حافظ.
رجوع به شاه شجاع ... شود.