ترجمه مقاله

ابوالقاسم

لغت‌نامه دهخدا

ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن عباد لخمی از نسل نعمان بن منذربن ماءالسماء. او اولین ملوک عبّادی اندلس است . و پیش از امارت در اشبیلیه شغل قضا داشت . به سال 414 هَ . ق . که بنی حمّود بر قرطبه استیلا یافتند و خلافت بنی امیه منقرض شد ابوالقاسم در اشبیلیه مستقل گشت و در سنه ٔ 429 هَ . ق . بدعوت مردی اموی از اولاد خلفا به نام هشام و ملقب به مؤید برخاست و بسیاری از بلاد را بنام او مسخر کرد و به 433 هَ . ق . درگذشت . او مردی نیکو سیاست و تدبیر و کریم و ادیب و شاعر بود و از شعر اوست :
یا ناظرین لذا النیلوفر البهج
و طیب مخبره فی الفوح والأرج
کأنه جام ُ درّ فی تألّفه
قداحکموا وسطه فصاً من السبج .
و پس از او فرزنداو معتضد ابوعمرو عبادبن محمد بجای پدر نشست . رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ... شود.
ترجمه مقاله