ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمودبن سبکتکین غزنوی :
ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت
نهاد از بر تاج خورشید تخت .
شاه ابوالقاسم بن ناصر دین
آن نبرده ملک نبرده سوار.
رجوع به محمود... شود.
ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت
نهاد از بر تاج خورشید تخت .
فردوسی .
شاه ابوالقاسم بن ناصر دین
آن نبرده ملک نبرده سوار.
فرخی .
رجوع به محمود... شود.